سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

چو آن فتنه از خواب سر بر گرفت


چو آن فتنه از خواب سر بر گرفت    صراحی طلب کرد و ساغر گرفت
سمن قرطه‌ی فستقی چاک زد    چو او پرنیان در صنوبر گرفت
بنفشه ببرگ سمن برشکست    جهان نافه‌ی مشک اذفر گرفت
برآتش فکند از خم طره‌ی عود    نسیم صبا بوی عنبر گرفت
ببوسید لعلش لب جام را    می راوقی طعم شکر گرفت
چوشد سرگران از شراب گران    دگر نرگسش مستی از سرگرفت
چو مرغ صراحی نوا ساز کرد    مه چنگ زن چنگ در بر گرفت
بسی اشک من طعنه بر سیم زد    بسی رنگ من خرده بر زر گرفت
چو خواجو چراغ دلش مرده بود    بزد آه و شمع فلک درگرفت


همچنین مشاهده کنید