شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

قصه غصه فرهاد بشیرین که برد


قصه غصه فرهاد بشیرین که برد    نامه ویس گلندام برامین که برد
خضر را شربتی از چشمه‌ی حیوان که دهد    مرغ را آگهی از لاله و نسرین که برد
خبر انده اورنگ جدا گشته ز تخت    به سراپرده‌ی گلچهر خور آئین که برد
گر چه بفزود حرارت ز شکر خسرو را    از شرش شور شکر خنده شیرین که برد
مرغ دل باز چو شد صید سر زلف کژش    گفت جان این نفس از چنگل شاهین که برد
ناز آن سرو قد افراخته چندین که کشد    جور آن شمع دل افروخته چندین که برد
می چون زنگ اگر دست نگیرد خواجو    زنگ غم ز آینه‌ی خاطر غمگین که برد


همچنین مشاهده کنید