شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

شکر تنگ تو تنگ شکر آمد


شکر تنگ تو تنگ شکر آمد    حلقه‌ی لعل تو درج گهر آمد
لبت از تنگ شکر شور برآورد    بشکر خنده‌ی شیرین چو در آمد
چونظر در خم ابروی تو کردم    قامت خویشتنم در نظر آمد
چون ز عشق کمرت کوه گرفتم    سیلم از خون جگر برکمر آمد
گردمی بر سر بالین من آئی    همه گویند که عمرت بسرآمد
کامم این بود که جان برتو فشانم    عاقبت کام من خسته برآمد
خواجو آن نیست که از درد بنالد    گر چه پیکان غمش بر جگر آمد


همچنین مشاهده کنید