جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

زهی زلفت گرهگیری پر از بند


زهی زلفت گرهگیری پر از بند    لب لعلت نمک دانی پر از قند
نقاب ششتری از ماه بگشای    طناب چنبری بر مشتری بند
سرم بر کف ز دستان تو تا کی    دلم در خون ز هجران تو تا چند
کسی کو خویش را در یار پیوست    کجا یاد آورد از خویش و پیوند
دلا گر عاشقی ترک خرد گیر    که قدر عشق نشناسد خردمند
ببین فرهاد را کز شور شیرین    بیک موی از کمر خود را در افکند
چرا عمر عزیز آمد بپایان    من و یعقوب را در هجر فرزند
تحمل می‌کنم بارگران را    ولی دیوانه سر می‌گردم از بند
چو جز دلبر نمی‌بینم کسی را    کرا با او توانم کرد مانند
بزن مطرب نوائی از سپاهان    که دل بگرفت ما را از نهاوند
کند خواجو هوای خاک کرمان    ولی پایش به سنگ آید ز الوند


همچنین مشاهده کنید