شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

بنشین تا نفسی آتش ما بنشیند


بنشین تا نفسی آتش ما بنشیند    ورنه دود دل ما بیتو کجا بنشیند
گر کسی گفت که چون قد تو سروی برخاست    این خیالیست که در خاطر ما بنشیند
چو تو برخیزی و از ناز خرامان گردی    سرو برطرف گلستان ز حیا بنشیند
هیچکس با تو زمانی بمراد دل خویش    ننشیند مگر از خویش جدا بنشینند
دمبدم مردمک چشم من افشاند آب    بر سر کوی تو تا گرد بلا بنشیند
بر فروزد دلم از نکهت انفاس نسیم    گر چه شمع از نفس باد صبا بنشیند
تو مپندار که دور از تو اگر خاک شوم    آتش عشق من از باد هوا بنشیند
من بشکرانه‌ی آن از سر سر برخیزم    کان سهی سرو روان از سر پا بنشیند
عقل باور نکند کان شه خوبان خواجو    از تکبر نفسی پیش گدا بنشیند


همچنین مشاهده کنید