چهارشنبه, ۲۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 17 April, 2024
مجله ویستا

مرا وقتی نگاری خرگهی بود


مرا وقتی نگاری خرگهی بود    که قدش غیرت سرو سهی بود
نه از باغش مرا برگ جدائی    نه از سیبش مرا روی بهی بود
بشب روشن شدی راهم ز رویش    ز مویش گر چه بیم گمرهی بود
ز چشم آهوانش خواب خرگوش    نه از مستی ز عین روبهی بود
سخن کوته کنم دور از جمالش    مراد از عمر خویشم کوتهی بود
رخم پر ناردان می‌شد ز خوناب    که از نارش دمی دستم تهی بود
ز مردان رهش خواجو در این راه    کسی کو جان بداد آنکس رهی بود


همچنین مشاهده کنید