شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

هر دل غمزده کان غمزه بود غمازش


هر دل غمزده کان غمزه بود غمازش    هیچ شک نیست که پوشیده نماند رازش
شیرگیران جهان را بنظر صید کنند    آن دو آهوی پلنگ افکن روبه بازش
هر زمان بر من دلخسته کمین بگشایند    آن دو هندوی رسن باز کمند اندازش
از برم بگذرد و خاک رهم پندارد    پشه بازیچه شمارد بحقارت بازش
بنظر کم نشود آتش مستسقی وصل    تشنه اندیشه‌ی دریا ننشاند آزش
مطرب پرده‌سرا گوهم از این پرده بساز    ورنه گر دم بزنم سوخته بینی سازش
بی توام دل بتماشای گلستان نرود    مرغ پر سوخته ممکن نبود پروازش
بلبل دلشده تاگل نزند خیمه بباغ    برنیاید چو برآید دم صبح آوازش
دل خواجو که اسیرست نگاهش می‌دار    زانکه مرغی که شد از دام که آرد بازش


همچنین مشاهده کنید