شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

ای از گل رخسار تو خون در دل لاله


ای از گل رخسار تو خون در دل لاله    بر لاله ز مشک سیه افکنده گلاله
بازآی که چشم و رخت ایماه غزل گوی    این عین غزال آمد و آن رشک غزاله
از خاک درت برنتوان گشت که کردند    ما را بحوالی سرای تو حواله
آورده بخونم رخ زیبای تو خطی    چون بنده مقرست چه حاجت بقباله
آن جان که ز لعلت بگه بوسه گرفتم    دینیست ترا بر من دلسوخته حاله
برخیز و بر افروز رخ از جام دلفروز    کز عشق لبت جان بلب آورد پیاله
از آتش می بین رخ گلرنگ نگارین    همچون ورق لاله پر از قطره‌ی ژاله
چشمم بمه چارده هرگز نشود باز    الا به بتی ماه رخ چارده ساله
تا گشت گرفتار سر زلف تو خواجو    چون موی شد از مویه و چون نال ز ناله


همچنین مشاهده کنید