شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

دردا که درد ما به دوائی نمیرسد


دردا که درد ما به دوائی نمیرسد    وین کار ما به برگ و نوائی نمیرسد
در کاروان غم چو جرس ناله میکنم    در گوش ما چو بانگ درائی نمیرسد
راهی که میرویم به پایان نمی‌بریم    جهدی که میکنیم بجائی نمیرسد
این پای خسته جز ره حرمان نمیرود    وین دست بسته جز به دعائی نمیرسد
بر ما ز عشق قامت و بالاش یک نفس    ممکن نمیشود که بلائی نمیرسد
هرگز دمی به گوش گدایان کوی عشق    از خوان پادشاه صلائی نمیرسد
گفتم گدای کوی توام گفت ای عبید    سلطانی این چنین به گدائی نمیرسد


همچنین مشاهده کنید