شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش


کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش    گشتیم هیچکاره‌ی ملک وجود خویش
غماز در کمین گهرهای راز بود    قفلی زدیم بر در گفت و شنود خویش
من بودم و نمودی و باقی خیال تو    رفتم که پرده‌ای بکشم بر نمود خویش
یک وعده خواهم از تو که گردم در انتظار    حاکم تویی در آمدن دیر و زود خویش
از چشم من به خود نگر و منع کن مرا    بی اختیار اگر نشوی در سجود خویش
گو جان و سر برو، غرض ما رضای تست    حاشا که ما زیان تو خواهیم و سود خویش
بزم نشاط یار کجا وین فغان زار    وحشی نوای مجلس غم کن سرود خویش


همچنین مشاهده کنید