سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

شد بی‌حساب کشور جانها خراب از او


شد بی‌حساب کشور جانها خراب از او    ترک است و تندخو چه عجب بی حساب از او
پروانه یک زمان دگر زنده بیش نیست    ای شمع سرکشی مکن و رخ متاب از او
سر در نقاب خواب کش ای بلهوس که تو    بی‌یار زنده‌ای و نداری حجاب از او
تا پرده برگرفت ز ماه تمام خویش    رو زردی تمام کشید آفتاب از او
وحشی که نیم کشته به خون می‌تپد ز تو    با جان مگر برون رود این اضطراب از او


همچنین مشاهده کنید