جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

سر کل


نشستم دوش در کنجی که سازم    سر کل را به زیر فوطه پنهان
در آن ساعت حکیمی در گذر بود    مرا چون دید زانسان گشت خندان
پریشان حال خود بودم در آن وقت    ز فعل او شدم از سر پریشان
به من گفتا که دارویی مرا هست    کز آن دارو سر کل راست درمان
بیا تا بر سرت پاشم که روید    ترا موی سر از خاصیت آن
کشیدم از جگر آهی و گفتم    مگر نشنیده‌ای حرف بزرگان:
«زمین شوره سنبل بر نیارد    دراو تخم و عمل ضایع مگردان»


همچنین مشاهده کنید