آخرین اخبار
سیاسی
اقتصادی
ورزشی
فرهنگی
اجتماعی
فیلم
آگهی
Vista
سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ /
19 March, 2024
مجله ویستا
ادبیات
شعر و ادب
سعدی
دیوان اشعار
غزلیات
آب حیات منست خاک سر کوی دوست
آخر ای سنگ دل سیم زنخدان تا چند
آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری
آخر نگهی به سوی ما کن
آسوده خاطرم که تو در خاطر منی
آفتاب از کوه سر بر میزند
آفتابست آن پری رخ یا ملایک یا بشر
آفرین خدای بر جانت
آمد گه آن که بوی گلزار
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
آن به که نظر باشد و گفتار نباشد
آن دوست که من دارم وان یار که من دانم
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
آن را که میسر نشود صبر و قناعت
آن سرو که گویند به بالای تو ماند
آن سرو ناز بین که چه خوش میرود به راه
آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد
آن کس که از او صبر محالست و سکونم
آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد
آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست
آن که مرا آرزوست دیر میسر شود
آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود
آن که هلاک من همیخواهد و من سلامتش
آن کیست کاندر رفتنش صبر از دل ما میبرد
آن کیست که میرود به نخجیر
آن ماه دوهفته در نقابست
آن نه رویست که من وصف جمالش دانم
آن نه زلفست و بناگوش که روزست و شبست
آن نه عشقست که از دل به دهان میآید
آنک از جنت فردوس یکی میآید
آه اگر دست دل من به تمنا نرسد
اتفاقم به سر کوی کسی افتادست
اخترانی که به شب در نظر ما آیند
از این تعلق بیهوده تا به من چه رسد
از تو با مصلحت خویش نمیپردازم
از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد
از در درآمدی و من از خود به درشدم
از دست دوست هر چه ستانی شکر بود
از هر چه میرود سخن دوست خوشترست
از همه باشد به حقیقت گزیر
افسوس بر آن دیده که روی تو ندیدست
اگر آن عهدشکن با سر میثاق آید
اگر به تحفه جانان هزار جان آری
اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند
اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب
اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمیپوشی
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی
اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
اگر سروی به بالای تو باشد
اگر گلاله مشکین ز رخ براندازی
اگر مانند رخسارت گلی در بوستانستی
اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست
اگرم حیات بخشی و گرم هلاک خواهی
امروز چنانی ای پری روی
امروز در فراق تو دیگر به شام شد
امروز مبارکست فالم
امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم
امشب به راستی شب ما روز روشنست
امشب سبکتر میزنند این طبل بیهنگام را
امشب مگر به وقت نمیخواند این خروس
امیدوار چنانم که کار بسته برآید
امیدوارم اگر صد رهم بیندازی
انتبه قبل السحر یا ذالمنام
انصاف نبود آن رخ دلبند نهان کرد
اول دفتر به نام ایزد دانا
ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی
ای باد بامدادی خوش میروی به شادی
ای باد صبحدم خبر دلستان بگوی
ای باد که بر خاک در دوست گذشتی
ای باغ حسن چون تو نهالی نیافته
ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری
ای به خلق از جهانیان ممتاز
ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من
ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر
ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
ای جان خردمندان گوی خم چوگانت
ای چشم تو دلفریب و جادو
ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی
ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی
ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی
ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت
ای رخ چون آینه افروخته
ای روی تو راحت دل من
ای ساربان آهسته رو کرام جانم میرود
ای سرو حدیقه معانی
ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی
ای صبر پای دار که پیمان شکست یار
ای صورتت ز گوهر معنی خزینهای
ای طراوت برده از فردوس اعلا روی تو
ای کاب زندگانی من در دهان توست
ای کسوت زیبایی بر قامت چالاکت
ای کودک خوبروی حیران
ای که از سرو روان قد تو چالاکترست
ای که بر دوستان همیگذری
ای که به حسن قامتت سرو ندیدهام سهی
ای که رحمت مینیاید بر منت
ای که ز دیده غایبی در دل ما نشستهای
ای که شمشیر جفا بر سر ما آختهای
ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدست
ای مرهم ریش و مونس جانم
ای نفس خرم باد صبا
ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی
ای یار جفاکرده پیوندبریده
این باد بهار بوستانست
این بوی روح پرور از آن خوی دلبرست
این تویی یا سرو بستانی به رفتار آمدست
این جا شکری هست که چندین مگسانند
این چه رفتارست کارامیدن از من میبری
این خط شریف از آن بنانست
این که تو داری قیامتست نه قامت
این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست
اینان مگر ز رحمت محض آفریدهاند
با جوانی سرخوشست این پیر بی تدبیر را
با خردمندی و خوبی پارسا و نیک خوست
با دوست باش گر همه آفاق دشمنند
با فراقت چند سازم برگ تنهاییم نیست
با کاروان مصری چندین شکر نباشد
با همه مهر و با منش کینست
باد آمد و بوی عنبر آورد
بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم
باز از شراب دوشین در سر خمار دارم
بازت ندانم از سر پیمان ما که برد
بتا هلاک شود دوست در محبت دوست
بخت آیینه ندارم که در او مینگری
بخت این کند که رای تو با ما یکی شود
بخت بازآید از آن در که یکی چون درآید
بخت جوان دارد آن که با تو قرینست
بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر برکند
بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم جانی
بر من که صبوحی زدهام خرقه حرامست
برآمد باد صبح و بوی نوروز
برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را
برخیز که میرود زمستان
بزرگ دولت آن کز درش تو آیی باز
بس که در منظر تو حیرانم
بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
بکن چندان که خواهی جور بر من
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
بگذشت و باز آتش در خرمن سکون زد
بلبلی بیدل نوایی میزند
بنده وار آمدم به زنهارت
بندهام گر به لطف میخوانی
بوی بهار آمد بنال ای بلبل شیرین نفس
بوی گل و بانگ مرغ برخاست
به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
به تو مشغول و با تو همراهم
به حدیث درنیایی که لبت شکر نریزد
به حسن دلبر من هیچ در نمیباید
به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم
به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم
به فلک میرسد از روی چو خورشید تو نور
به قلم راست نیاید صفت مشتاقی
به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید
بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی
بهست آن یا زنخ یا سیب سیمین
بی تو حرامست به خلوت نشست
بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست
بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
بیا که نوبت صلحست و دوستی و عنایت
بیدل گمان مبر که نصیحت کند قبول
پای سرو بوستانی در گلست
پروانه نمیشکیبد از دور
پنجه با ساعد سیمین که نیندازی به
پیش رویت دگران صورت بر دیوارند
پیش رویت قمر نمیتابد
پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را
پیوند روح میکند این باد مشک بیز
تا بود بار غمت بر دل بیهوش مرا
تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم
تا حال منت خبر نباشد
تا خبر دارم از او بیخبر از خویشتنم
تا دستها کمر نکنی بر میان دوست
تا کی ای آتش سودا به سرم برخیزی
تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن
تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد
تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی
تا کیم انتظار فرمایی
ترحم ذلتی یا ذا المعالی
تعالی الله چه رویست آن که گویی آفتابستی
تفاوتی نکند قدر پادشایی را
تو آن نهای که دل از صحبت تو برگیرند
تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی
تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
تو با این لطف طبع و دلربایی
تو پری زاده ندانم ز کجا میآیی
تو خود به صحبت امثال ما نپردازی
تو خون خلق بریزی و روی درتابی
تو در کمند نیفتادهای و معذوری
تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمیباشد
تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد
تو را سریست که با ما فرو نمیآید
تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود
تو را نادیدن ما غم نباشد
تو کدامی و چه نامی که چنین خوب خرامی
تو مپندار کز این در به ملامت بروم
تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
توانگران که به جنب سرای درویشند
جان من جان من فدای تو باد
جان ندارد هر که جانانیش نیست
جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت
جانان هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم
جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
جمعی که تو در میان ایشانی
جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد
جور بر من میپسندد دلبری
چرا به سرکشی از من عنان بگردانی
چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن
چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل
چشم رضا و مرحمت بر همه باز میکنی
چشم که بر تو میکنم چشم حسود میکنم
چشمت چو تیغ غمزه خون خوار برگرفت
چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست
چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست
چنان در قید مهرت پای بندم
چند بشاید به صبر دیده فرودوختن
چو ابر زلف تو پیرامن قمر میگشت
چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام
چو ترک دلبر من شاهدی به شنگی نیست
چو تو آمدی مرا بس که حدیث خویش گفتم
چو نیست راه برون آمدن ز میدانت
چون برآمد ماه روی از مطلع پیراهنش
چون تنگ نباشد دل مسکین حمامی
چون خراباتی نباشد زاهدی
چون من به نفس خویشتن این کار میکنم
چونست حال بستان ای باد نوبهاری
چه باز در دلت آمد که مهر برکندی
چه جرم رفت که با ما سخن نمیگویی
چه خوش بود دو دلارام دست در گردن
چه خوشست بوی عشق از نفس نیازمندان
چه دلها بردی ای ساقی به ساق فتنه انگیزت
چه روی و موی و بناگوش و خط و خالست این
چه رویست آن که پیش کاروانست
چه رویست آن که دیدارش ببرد از من شکیبایی
چه سروست آن که بالا مینماید
چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت
چه کسی که هیچ کس را به تو بر نظر نباشد
چه کند بنده که بر جور تحمل نکند
چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را
چه لطیفست قبا بر تن چون سرو روانت
حدیث عشق به طومار در نمیگنجد
حدیث یا شکرست آن که در دهان داری
حسن تو دایم بدین قرار نماند
حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام
حناست آن که ناخن دلبند رشتهای
خانه صاحب نظران میبری
خبر از عیش ندارد که ندارد یاری
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
خجلست سرو بستان بر قامت بلندش
خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومندم
خرم آن بقعه که آرامگه یار آن جاست
خرم آن روز که چون گل به چمن بازآیی
خسرو آنست که در صحبت او شیرینیست
خطا کردی به قول دشمنان گوش
خفتن عاشق یکیست بر سر دیبا و خار
خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان
خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن
خلاف سرو را روزی خرامان سوی بستان آی
خلاف شرط محبت چه مصلحت دیدی
خنک آن روز که در پای تو جان اندازم
خواب خوش من ای پسر دستخوش خیال شد
خواهم اندر پایش افتادن چو گوی
خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند
خورشید زیر سایه زلف چو شام اوست
خوش بود یاری و یاری بر کنار سبزه زاری
خوش میرود این پسر که برخاست
خوش میروی به تنها تنها فدای جانت
خوشا و خرما وقت حبیبان
خوشست درد که باشد امید درمانش
خیال روی توام دوش در نظر میگشت
دانمت آستین چرا پیش جمال میبری
دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
در پای تو افتادن شایسته دمی باشد
در من این عیب قدیمست و به در مینرود
در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست
در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست
در وصف نیاید که چه شیرین دهنست آن
درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
دریچهای ز بهشتش به روی بگشایی
دست با سرو روان چون نرسد در گردن
دست به جان نمیرسد تا به تو برفشانمش
دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر
دل پیش تو و دیده به جای دگرستم
دل دیوانگیم هست و سر ناباکی
دل نماندست که گوی خم چوگان تو نیست
دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمیبینم
دلم خیال تو را ره نمای میداند
دلم دل از هوس یار بر نمیگیرد
دلی که دید که پیرامن خطر میگشت
دلی که دید که غایب شدست از این درویش
دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگست
دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری
دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند
دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران
دو هفته میگذرد کان مه دوهفته ندیدم
دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت
دوست میدارم من این نالیدن دلسوز را
دوش بی روی تو آتش به سرم بر میشد
دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت
دوشم آن سنگ دل پریشان داشت
دولت جان پرورست صحبت آموزگار
دی به چمن برگذشت سرو سخنگوی من
دیدار تو حل مشکلاتست
دیدار مینمایی و پرهیز میکنی
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
دیدم امروز بر زمین قمری
دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست
دیدی که وفا به جا نیاوردی
دیر آمدیای نگار سرمست
دیگر به کجا میرود این سرو خرامان
دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
راستی گویم به سروی ماند این بالای تو
رفتی و نمیشوی فراموش
رفتی و همچنان به خیال من اندری
رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما
رفیق مهربان و یار همدم
روز برآمد بلند ای پسر هوشمند
روز وصلم قرار دیدن نیست
روزگاریست که سودازده روی توام
روزی به زنخدانت گفتم به سیمینی
روندگان مقیم از بلا نپرهیزند
روی بپوش ای قمر خانگی
روی تو خوش مینماید آینه ما
روی گشاده ای صنم طاقت خلق میبری
رها نمیکند ایام در کنار منش
ز اندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم
ز من مپرس که در دست او دلت چونست
ز هر چه هست گزیرست و ناگزیر از دوست
زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد
زلف او بر رخ چو جولان میکند
زنده بی دوست خفته در وطنی
زنده شود هر که پیش دوست بمیرد
زنده کدامست بر هوشیار
زهی رفیق که با چون تو سروبالاییست
زهی سعادت من کم تو آمدی به سلام
زینهار از دهان خندانش
ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد
ساقی بده آن شراب گلرنگ
ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را
ساقی سیمتن چه خسبی خیز
ساقیا می ده که مرغ صبح بام
سخت به ذوق میدهد باد ز بوستان نشان
سخت زیبا میروی یک بارگی
سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت
سر جانان ندارد هر که او را خوف جان باشد
سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید
سرمست بتی لطیف ساده
سرمست درآمد از خرابات
سرمست درآمد از درم دوست
سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد
سرو ایستاده به چو تو رفتار میکنی
سرو بستانی تو یا مه یا پری
سرو بلند بین که چه رفتار میکند
سرو چمن پیش اعتدال تو پستست
سرو سیمینا به صحرا میروی
سروبالایی به صحرا میرود
سروقدی میان انجمنی
سروی چو تو میباید تا باغ بیاراید
سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی
سفر دراز نباشد به پای طالب دوست
سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
سهل باشد به ترک جان گفتن
شادی به روزگار گدایان کوی دوست
شاید این طلعت میمون که به فالش دارند
شب دراز به امید صبح بیدارم
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
شب فراق که داند که تا سحر چندست
شب فراق نخواهم دواج دیبا را
شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
شراب از دست خوبان سلسبیلست
شرطست جفا کشیدن از یار
شکست عهد مودت نگار دلبندم
شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام
شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند
شورش بلبلان سحر باشد
شیرین دهان آن بت عیار بنگرید
صاحب نظر نباشد دربند نیک نامی
صبح میخندد و من گریه کنان از غم دوست
صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست
صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین
صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست
صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست
صید بیابان عشق چون بخورد تیر او
طرفه میدارند یاران صبر من بر داغ و درد
طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن
عشرت خوشست و بر طرف جوی خوشترست
عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی
عشق در دل ماند و یار از دست رفت
عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست
عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم
عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقی
عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم
عمری به بوی یاری کردیم انتظاری
عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم
عیب جویانم حکایت پیش جانان گفتهاند
عیب یاران و دوستان هنرست
عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود
غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
فتنهام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر
فراق دوستانش باد و یاران
فراق را دلی از سنگ سختتر باید
فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی
فرهاد را چو بر رخ شیرین نظر فتاد
فریاد من از فراق یارست
قیامت باشد آن قامت در آغوش
قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی
کارم چو زلف یار پریشان و درهمست
کاروان میرود و بار سفر میبندند
کاروانی شکر از مصر به شیراز آید
کاش کان دلبر عیار که من کشته اویم
کبر یک سو نه اگر شاهد درویشانی
کدام چاره سگالم که با تو درگیرد
کدام کس به تو ماند که گویمت که چنویی
کس از این نمک ندارد که تو ای غلام داری
کس این کند که دل از یار خویش بردارد
کس این کند که ز یار و دیار برگردد
کس به چشم در نمیآید که گویم مثل اوست
کس درنیامدست بدین خوبی از دری
کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست
کس ندیدست به شیرینی و لطف و نازش
کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی
کسی به عیب من از خویشتن نپردازد
کسی که روی تو بیند نگه به کس نکند
کسی که روی تو دیدست حال من داند
کمان سخت که داد آن لطیف بازو را
که برگذشت که بوی عبیر میآید
که دست تشنه میگیرد به آبی
که میرود به شفاعت که دوست بازآرد
کهن شود همه کس را به روزگار ارادت
کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد
کیست آن فتنه که با تیر و کمان میگذرد
کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست
کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت
کیست آن ماه منور که چنین میگذرد
گر آن مراد شبی در کنار ما باشد
گر از جفای تو روزی دلم بیازارد
گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری
گر به رخسار چو ماهت صنما مینگرم
گر تیغ برکشد که محبان همیزنم
گر جان طلبی فدای جانت
گر درون سوختهای با تو برآرد نفسی
گر دست دهد هزار جانم
گر صبر دل از تو هست و گر نیست
گر غصه روزگار گویم
گر کسی سرو شنیدست که رفتست اینست
گر کنم در سر وفات سری
گر گویمت که سروی سرو این چنین نباشد
گر ماه من برافکند از رخ نقاب را
گر متصور شدی با تو درآمیختن
گر من ز محبتت بمیرم
گر یکی از عشق برآرد خروش
گردن افراشتهام بر فلک از طالع خویش
گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین دل
گرم راحت رسانی ور گزایی
گرم قبول کنی ور برانی از بر خویش
گفتم آهن دلی کنم چندی
گفتم به عقل پای برآرم ز بند او
گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست
گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود
گلبنان پیرایه بر خود کردهاند
گلست آن یاسمن یا ماه یا روی
گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
گواهی امینست بر درد من
لاابالی چه کند دفتر دانایی را
ما به روی دوستان از بوستان آسودهایم
ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری
ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
ما در خلوت به روی خلق ببستیم
ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم
ما دل دوستان به جان بخریم
ما را همه شب نمیبرد خواب
ما سپر انداختیم گر تو کمان میکشی
ما گدایان خیل سلطانیم
ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن
ما همه چشمیم و تو نور ای صنم
ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام
ماه رویا روی خوب از من متاب
مبارکتر شب و خرمترین روز
مپرس از من که هیچم یاد کردی
مپندار از لب شیرین عبارت
متقلب درون جامه ناز
متناسبند و موزون حرکات دلفریبت
مجلس ما دگر امروز به بستان ماند
مجنون عشق را دگر امروز حالتست
مرا از آن چه که بیرون شهر صحراییست
مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بکشد
مرا تا نقره باشد میفشانم
مرا تو جان عزیزی و یار محترمی
مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست
مرا چو آرزوی روی آن نگار آید
مرا خود با تو چیزی در میان هست
مرا دلیست گرفتار عشق دلداری
مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام
مرا راحت از زندگی دوش بود
مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل
مرحبا ای نسیم عنبربوی
مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید
مشتاق توام با همه جوری و جفایی
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
معلمت همه شوخی و دلبری آموخت
مکن سرگشته آن دل را که دست آموز غم کردی
مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی
مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست
مگر نسیم سحر بوی یار من دارد
من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم
من از آن روز که دربند توام آزادم
من از این جا به ملامت نروم
من از تو روی نپیچم گرم بیازاری
من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
من از دست کمانداران ابرو
من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم
من اندر خود نمییابم که روی از دوست برتابم
من ایستادهام اینک به خدمتت مشغول
من این طمع نکنم کز تو کام برگیرم
من با تو نه مرد پنجه بودم
من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را
من بیمایه که باشم که خریدار تو باشم
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
من چون تو به دلبری ندیدم
من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود
من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
من دوست میدارم جفا کز دست جانان میبرم
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
من همان روز که آن خال بدیدم گفتم
منم این بی تو که پروای تماشا دارم
منم یا رب در این دولت که روی یار میبینم
مویت رها مکن که چنین بر هم اوفتد
میان باغ حرامست بی تو گردیدن
میبرزند ز مشرق شمع فلک زبانه
میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم
میل بین کان سروبالا میکند
ناچار هر که صاحب روی نکو بود
نبایستی هم اول مهر بستن
ندانم از من خسته جگر چه میخواهی
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی
نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم
نشان بخت بلندست و طالع میمون
نشاید که خوبان به صحرا روند
نشاید گفتن آن کس را دلی هست
نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول
نشنیدهام که ماهی بر سر نهد کلاهی
نظر از مدعیان بر تو نمیاندازم
نظر خدای بینان طلب هوا نباشد
نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود
نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی
نگفتم روزه بسیاری نپاید
نگویم آب و گلست آن وجود روحانی
نه آن شبست که کس در میان ما گنجد
نه از چینم حکایت کن نه از روم
نه تو گفتی که به جای آرم و گفتم که نیاری
نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید
نه خود اندر زمین نظیر تو نیست
نه دسترسی به یار دارم
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی
نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی
وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی
وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را
وقتها یک دم برآسودی تنم
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
وه که جدا نمیشود نقش تو از خیال من
وه که در عشق چنان میسوزم
وه که گر من بازبینم روی یار خویش را
هر آن ناظر که منظوری ندارد
هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست
هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست
هر سلطنت که خواهی میکن که دلپذیری
هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر
هر صبحدم نسیم گل از بوستان توست
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظرست
هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش
هر که به خویشتن رود ره نبرد به سوی او
هر که بی او زندگانی میکند
هر که بی دوست میبرد خوابش
هر که چیزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد
هر که خصم اندر او کمند انداخت
هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
هر که را باغچهای هست به بستان نرود
هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش
هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد
هر که مجموع نباشد به تماشا نرود
هر که می با تو خورد عربده کرد
هر که نازک بود تن یارش
هر که نامهربان بود یارش
هر که هست التفات بر جانش
هر گه که بر من آن بت عیار بگذرد
هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود
هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری
هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی
هرگز این صورت کند صورتگری
هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
هرگز نبود سرو به بالا که تو داری
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
هزار سختی اگر بر من آید آسانست
هزار عهد کردم که گرد عشق نگردم
هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد
هفتهای میرود از عمر و به ده روز کشید
همه چشمیم تا برون آیی
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
همه کس را تن و اندام و جمالست و جوانی
همیزنم نفس سرد بر امید کسی
یا رب آن رویست یا برگ سمن
یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود
یاد میداری که با من جنگ در سر داشتی
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
یار با ما بیوفایی میکند
یار باید که هر چه یار کند
یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش
یار گرفتهام بسی چون تو ندیدهام کسی
یار من آن که لطف خداوند یار اوست
یارا بهشت صحبت یاران همدمست
یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی
یاری به دست کن که به امید راحتش
یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
یکی را دست حسرت بر بناگوش
نمایندگی اشنایدر | کنتاکتور,سافت استارتر,کلید اتوماتیک,کلید حرارتی,محافظ …
نمایندگی کابل سیمند(سیمند کابل)
هاست ایران هتزنر
نرم افزار حسابداری شخصی و فروشگاهی
همچنین مشاهده کنید
ترجیع بند (۲)
ترجیع بند
رباعیات- قسمت اول (۳)
رباعیات- قسمت اول
رباعیات- قسمت اول (۴)
غزلیات
ترجیع بند (۳)
قطعات
رباعیات- قسمت اول (۲)
ملحقات و مفردات
رباعیات- قسمت دوم
فیلتر تصفیه آب
نمایندگی کابل سیمند(سیمند کابل)
اخذ ویزای شنگن،کانادا ،انگلیس ویژه نوروز
چاپ انواع کارت pvc
ورود / ایجاد آگهی
خبرگزاری برنا
یکسال با بازار سرمایه؛ بررسی دلایل فراز و فرود بورس
سایت اقتصادآنلاین
حداقل حقوق کارگران ۱۱ میلیون و ۱۰۷ هزار تومان شد / تصویب حق عائلهمندی …
سایت خبرآنلاین
کنایه سنگین همتی به دولت رییسی/ برای رشد اقتصادی ۴ درصد و تورم ۴۲ …
سایت اکوایران
خریداران بینالمللی را فراری میدهیم
سایت اعتماد آنلاین
نقش کسی که مصباحیزدی را در خانهاش غسل داد، در ماجرای زمینخواری …
سایت اکوایران
بنزینی که یورو 5 نیست
سایت تجارت نیوز
سالانه 135 هزار نفر در ایران به سرطان مبتلا میشوند
خبرگزاری ایسنا
آیتالله صدیقی در محکمه افکار عمومی
سایت دیپلماسی ایرانی
فریب بی بی! - دیپلماسی ایرانی
سایت اعتماد آنلاین
همقسم شدن رائفیپور با جبهه پایداری؛ قالیباف از دنیای سیاست حذف …
سایت دیدارنیوز
مجتهدزاده: حرفهای «صدیقی» توهین به شعور مردم است/ معلوم است چرا مردم …
سایت خبرآنلاین
ببینید | روایت مدیر نظارت سازمان سینمایی درباره فعالیت بازیگران زن: …
سایت دیدارنیوز
وزیر کار توپ «حقوق» را به زمین مجلس انداخت! +ویدیو
سایت عصرایران
آقای صدیقی! حالا که با خبرنگار سیما حرف زدید، به 6 سؤال رسانه های …
سایت آفتاب نیوز
ضرورت شفافسازی مستند در قضیه اراضی منتقل شده به کاظم صدیقی/ زمانهی …
سایت خبرآنلاین
اعتراض شدید کارگران به پیشنهاد عجیب دولت درباره رقم دستمزد ۱۴۰۳/ گلپور: …
سایت آفتاب نیوز
دو سال و نیم برای عملی شدن وعده مبارزه با فساد کافی است، اما هنوز …
سایت رویداد ۲۴
انتخاب صدیقی به عنوان امام جمعه تهران در هفتهای که پرونده زمینخواری …
سایت جماران
یک ارزیابی کوتاه از انتخابات
سایت دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی در نقطه جوش جواب میدهد؟! - دیپلماسی ایرانی
خبرگزاری شفقنا
آینده فنآوری در اختیار کدام قدرت خواهد بود؛ آمریکا یا چین؟/ پیشبینی …
سایت انتخاب
واعظی: برخلاف اظهارنظر سخنگوی شورای نگهبان، روحانی نمایندهای در جلسه …
روزنامه عصر اقتصاد
چالش در تامین قطعات خودروهای چینی وارداتی و مونتاژی!
سایت اکوایران
سهم خرابیهای مترو در کاهش مشارکت تهرانیها در انتخابات
سایت اعتماد آنلاین
بازگشت ترامپ به کاخ سفید یا افزایش قیمت بنزین؛ کدام ریاستجمهوری رئیسی …
سایت اعتماد آنلاین
کاظم صدیقی با افشای زمینخواری حوزه علمیه ازگل امام جمعه موقت تهران …
سایت انصاف
درباره جبهه اصلاحات ایران | فرخ نگهدار | پایگاه خبری تحلیلی انصاف …
سایت اطلاعات آنلاین
صدا و سیما شکست خود را پذیرفت
سایت اقتصادنیوز
سیاستهای دولت و بانک مرکزی، بنگاههای تولیدی را زیانده کرد
روزنامه تعادل
تتلو را خودمان به مسیر اشتباه بردیم
سایت اقتصادنیوز
هتلهایی که هستند؛ مسافرانی که نیستند!
سایت اقتصادآنلاین
روایتی از اتفاقات بورس تهران در سال ۱۴۰۲/ بازخوانی تمام تصمیمات و …
سایت عصرایران
آقای صدیقی! این 4 کار را انجام دهید
سایت دیپلماسی ایرانی
جو بایدن و ابراهیم رئیسی، دولت های تک دوره ای خواهند شد؟ - دیپلماسی …
سایت آفتاب نیوز
طعنه ربیعی به مخالفان برجام: از خدا و دین برای زمین زدن آن استفاده …
سایت اقتصاد ۲۴
بازارچه سیاه سیار زیرزمینی در شب عید؛ رونق دست فروشی در مترو تهران! …
سایت نامه نیوز
پیروزی قطعی پوتین در انتخابات و آتش زیر خاکستر در روسیه | چرا روسها …
سایت اقتصاد ۲۴
بیراهه تهاتر نفتی ایران؛ کارزاری برای ورود چینیها به ساخت نیروگاه …
خبرگزاری ایسنا
نشنال اینترست: اوکراین زبالهدان تسلیحات اسقاطی ناتو است
خبرگزاری ایسنا
کبوتر صلح ماکرون چگونه به شاهین جنگجو بدل شد
سایت اعتماد آنلاین
علی پروین صداوسیما را منفجر کرد؛ طرفدار این خانم خواننده هستم! + ویدئو
سایت انتخاب
ببینید / توصیف جالب «جان سینا» از تهچین و کوبیده ایران؛ «شما نمیتوانید …
سایت عصرایران
خوانندگی پر احساس بهنام بانی زیر باران در سیدنی استرالیا کنار خیابان …
سایت انتخاب
ببینید / قهقهه در لحظه شلیک تانک اسرائیلی به یک منزل مسکونی در غزه
سایت اعتماد آنلاین
۵دسؤال مهم از آیتالله صدیقی؛ مومنین منتظرند
سایت انتخاب
ببینید / افتتاح یک پلی در مشهد با عروس و دامادها
سایت خبرآنلاین
ببینید | اولین تصاویر از لحظه ورود اسطوره فوتبال هلند به ایران
سایت انتخاب
ببینید / جمع آوری محمولههای حاوی سنگ و خاک مریخ توسط کاوشگرِ استقامت
سایت انتخاب
ببینید/ نمای نزدیک از زد و خورد دیشب در فوتبال ترکیه
سایت خبر ورزشی
خداحافظی رسمی و دائمی فردوسیپور از صداوسیما/ عادل بازنشسته شد
سایت سلامت نیوز
مثل همیشه، راننده مقصر شد؟
سایت انتخاب
ببینید/ عظمت و زیبایی سد دز
سایت انتخاب
ببینید/ دریاچهٔ ارومیه دوباره جذاب شد
سایت عصرایران
با روش ساده و قدیمی نیم کره انجام شد: صحرای سنگال سبز شد / جایی که …
روزنامه دنیای اقتصاد
افسرده ترین کشورهای جهان را بشناسید/صدر جدول به این کشورها تعلق گرفت …
خبرگزاری تسنیم
یادداشت شریعتمداری خطاب به مدیران صداوسیما - تسنیم
سایت خبرآنلاین
ببینید | خاطره خنده دار آقا رشید در حرم امام رضا
سایت انصاف
ماجرای تمهید مسئولین برای گناه نکردن پورعرب با نیکی کریمی چه بود!؟ …
سایت خبرآنلاین
ببینید | رفتار عجیب بازیگر زن روی آنتن زنده!
سایت خبرآنلاین
ببینید | تغییر چهره محمدرضا هدایتی با گریم عجیب و غریب
سایت خبرآنلاین
ببینید | ادعای عجیب آقای مجری روی آنتن درباره رفنار همسرش در خانه؛ …
سایت انتخاب
ویدیو / جنجال در فوتبال در ترکیه؛ ورود هواداران ترابزون اسپور به زمین …
سایت انتخاب
ویدیو / بازیگر برنده سیمرغ جشنواره فجر: ۷ سال در رشته کشاورزی درس …
سایت خبرآنلاین
ببینید | ثانیههای نفسگیر احیاءِ کودک هفت ساله توسط اورژانس ورسک
سایت اعتماد آنلاین
انتخاب صدیقی به عنوان امام جمعه تهران در هفتهای که پرونده زمینخواری …
سایت رویداد ۲۴
کور شدن به خاطر دعوا بر سر جای پارک | رویداد24
سایت خبرآنلاین
ببینید | روایت عجیب بیژن بنفشهخواه از نام خانوادگیاش: پدر عاشق یک …
سایت خبرآنلاین
ببینید | واکنش کاظم صدیقی به شوخیها درباره صدور حکم اعدام توسط او
سایت اطلاعات آنلاین
۷ پند بزرگ کوروش را برای سال نو به خاطر بسپار
سایت خبرآنلاین
ببینید | انگلیسی و فرانسوی حرف زدن خانم مجری و واکنش جالب پژمان بازغی!
نمایندگی کابل سیمند(سیمند کابل)
اخذ ویزای شنگن،کانادا ،انگلیس ویژه نوروز
بهترین قیمت توری لوزی (اکسپندد متال) ، توری کششی
فیلتر تصفیه آب
ورود / ایجاد آگهی
تجهیزات پزشکی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
غرفه سازی نمایشگاهی کبیرسازان
خرید میز و صندلی اداری
اخذ ویزا شنگن کانادا انگلیس ویژه نوروز
تعمیر یخچال سامسونگ در تهران
اموزشگاه ارز دیجیتال
خرید بلیط هواپیما
کارت ویزیت هوشمند - سروش کارت
گیت کنترل تردد