جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

یاری به دست کن که به امید راحتش


یاری به دست کن که به امید راحتش    واجب کند که صبر کنی بر جراحتش
ما را که ره دهد به سراپرده وصال    ای باد صبحدم خبری ده ز ساحتش
باران چون ستاره‌ام از دیدگان بریخت    رویی که صبح خیره شود در صباحتش
هر گه که گویم این دل ریشم درست شد    بر وی پراکند نمکی از ملاحتش
هرچ آن قبیحتر بکند یار دوست روی    داند که چشم دوست نبیند قباحتش
بیچاره‌ای که صورت رویت خیال بست    بی دیدنت خیال مبند استراحتش
با چشم نیم خواب تو خشم آیدم همی    از چشم‌های نرگس و چندان وقاحتش
رفتار شاهد و لب خندان و روی خوب    چون آدمی طمع نکند در سماحتش
سعدی که داد وصف همه نیکوان به داد    عاجز بماند در تو زبان فصاحتش


همچنین مشاهده کنید