سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

امیدوارم اگر صد رهم بیندازی


امیدوارم اگر صد رهم بیندازی    که بار دیگرم از روی لطف بنوازی
چو روزگار نسازد ستیزه نتوان برد    ضرورتست که با روزگار درسازی
جفای عشق تو بر عقل من همان مثلست    که سرگزیت به کافر همی‌دهد غازی
دریغ بازوی تقوا که دست رنگینت    به عقل من به سرانگشت می‌کند بازی
بسی مطالعه کردیم نقش عالم را    ز هر که در نظر آید به حسن ممتازی
هزار چون من اگر محنت و بلا بیند    تو را از آن چه که در نعمتی و در نازی
حدیث عشق تو پیدا نکردمی بر خلق    گر آب دیده نکردی به گریه غمازی
زهی سوار که صد دل به غمزه‌ای ببری    هزار صید به یک تاختن بیندازی
تو را چو سعدی اگر بنده‌ای بود چه شود    که در رکاب تو باشد غلام شیرازی
گرش به قهر برانی به لطف بازآید    که زر همان بود ار چند بار بگدازی
چو آب می‌رود این پارسی به قوت طبع    نه مرکبیست که از وی سبق برد تازی


همچنین مشاهده کنید