پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

برخیز تا تفرج بستان کنیم و باغ


برخیز تا تفرج بستان کنیم و باغ    چون دست می‌دهد نفسی موجب فراغ
کاین سیل متفق بکند روزی این درخت    وین باد مختلف بکشد روزی این چراغ
سبزی دمید و خشک شد و گل شکفت و ریخت    بلبل ضرورتست که نوبت دهد به زاغ
بس مالکان باغ که دوران روزگار    کردست خاکشان گل دیوارهای باغ
فردا شنیده‌ای که بود داغ زر و سیم    خود وقت مرگ می‌نهد این مرده ریگ داغ
بس روزگارها که برآید به کوه و دشت    بعد از من و تو ابر بگرید به باغ و راغ
سعدی به مال و منصب دنیا نظر مکن    میراث بس توانگر و مردار بس کلاغ
گر خاک مرده باز کنی روشنت شود    کاین باد بارنامه نه چیزیست در دماغ
گر بشنوی نصیحت وگر نشنوی، به صدق    گفتیم و بر رسول نباشد بجز بلاغ


همچنین مشاهده کنید