شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

معشوق را زیر چادر پنهان کردن جهت تلبیس و بهانه گفتن ...


چادر خود را برو افکند زود    مرد را زن ساخت و در را بر گشود
زیر چادر مرد رسوا و عیان    سخت پیدا چون شتر بر نردبان
گفت خاتونیست از اعیان شهر    مر ورا از مال و اقبالست بهر
در ببستم تا کسی بیگانه‌ای    در نیاید زود نادانانه‌ای
گفت صوفی چیستش هین خدمتی    تا بر آرم بی‌سپاس و منتی
گفت میلش خویشی و پیوستگیست    نیک خاتونیست حق داند که کیست
خواست دختر را ببیند زیر دست    اتفاقا دختر اندر مکتبست
باز گفت ار آرد باشد یا سبوس    می‌کنم او را به جان و دل عروس
یک پسر دارد که اندر شهر نیست    خوب و زیرک چابک و مکسب کنیست
گفت صوفی ما فقیر و زار و کم    قوم خاتون مال‌دار و محتشم
کی بود این کفو ایشان در زواج    یک در از چوب و دری دیگر ز عاج
کفو باید هر دو جفت اندر نکاح    ورنه تنگ آید نماند ارتیاح


همچنین مشاهده کنید