پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

همه مقصرند به جز!


همه مقصرند به جز!
در حکایات آمده که سال ها قبل حاکمی(پادشاه) بوده که الاغی داشته و آن را بسیار دوست می داشته یک روز صبح که حاکم از خواب برمی خیزد و به حیاط کاخ می رود، می بیند در طویله باز است و از الاغ خبری نیست.
فریاد برمی آورد و در آنی تمام خانواده و نگهبانان و خدمتگزاران گردهم می آیند تا مقصر را پیدا کنند.
حاکم می گوید مقصر نگهبانان هستند که در حیاط کاخ را باز گذاشته اند …. نگهبانان می گویند تقصیر خدمتگزاران است که هنگامی که برای الاغ علوفه بردند در طویله را نبسته اند …
خدمتگزاران می گویند مقصر پسر حاکم(ولیعهد) است، زیرا او آخرین نفری بود که سوار بر الاغ وارد کاخ شده و پس از بردن الاغ به طویله آن را نبسته است ….
پسر حاکم می گوید تقصیر مادرم(ملکه) است، چون به محض وارد شدن من به حیاط کاخ به تکرار فریاد زد که عزیزم بیا عصرانه بخوریم و من عجله کردم و …
ملکه می گوید مقصر خود حاکم است زیرا وقتی آخر شب و قبل از خواب برای رفع حاجت به حیاط رفته، سری به الاغ محبوبش نزده تا ببیند در چه حالیست …
هر کس حرفی می زد و دیگری را مقصر می دانست و انگشت اتهام به هر سمتی می گشت و … تا اینکه پسر یکی از رعایای کاخ گفت: به نظر شما آقا دزده که اومده الاغ رو برده هم تقصیر داره؟!!
استقلال باخت، خیلی بد باخت، هم نتیجه را و هم رفتار حرفه ای را. در این نوشتار قصد بر این نیست که یک بار دیگر اتفاقات روز جمعه را بازگو کنیم که زیاد شنیده ایم، بلکه فیروز، ناصر، استقلال، مدیرانش و رفتار حرفه ای! آنان را زیر ذره بین قرار می دهیم تا کمی بهتر دیده شوند.
● استقلال، ناصر
ناصر حجازی آمد، مردم هر روز شاهد انفجارهای عظیمی بودند که رسانه ها اعلام می کردند این صداهای بمب هایی است که حاجی منفجر می کند؛ بمب بیاتی نیا، بمب برهانی، بمب شفیعی و … استقلال شروع کرد و وحشتناک هم شروع کرد.
حاجی چیزی از ارادات خود نسبت به ناصرخان نمی کاست، نظر هیچ کس مهم نبود، پیشکسوتان، کارشناسان، مدیران و حتی عناصر بی ارزشی مثل تماشاگران ….
ناصر می باخت اما استعفا نمی داد چون در این صورت لطمات مالی سختی متحمل می شد. می مانم به هر قیمتی که چون پولم را می خواهم ….
● فیروز، ناصر، استقلال
فیروز کریمی به استقلال پیوست و به عشق وصل یار چه مشقت ها که نکشید. ناصر مسوولیت های دیگری گرفت تا قرارداد و حقوقش پابرجا بماند! فیروز گفت بعد از ۲۰ تمرین به منچستر هم نمی بازیم. آنها باختند و بد باختند و فیروز دست به کاری انتحاری زد … اما سوالاتی که در افکار هر فوتبالدوستی نقش بسته را چه کسانی پاسخ خواهند داد.
▪ فیروز خان بعد از باخت مقابل صنعت نفت چند بازیکن را در مقابل تماشاگران تنبیه کرد و به درخواست آنان وحید طالب لو هم مورد غضب قرار گرفت. این رفتار فیروز خان یعنی بازیکن مشکل دارد و مربی اشتباهی نکرده؟
اگر شما هیچ کاره هستید پس چرا به استقلال آمدید؟ مگر ناصرخان بد می باخت؟
آیا یک مربی نمی داند بازیکنانش در چه وضعیت روحی و بدنی قرار دارند؟
اگر بازیکنان ذخیره ات آماده نبودند چرا به زمین فرستادی؟ و اصلا چرا بازیکنان آماده نیستند؟ پس تمرینات شما و بدنساز و پزشک و مدیر فنی و دستیاران و کمک مربیان و مدیران و مدیرعامل و … چه نقشی در باخت داشتند؟
اگر می خواهید بگویید تیم را شما نبسته اید و تنها ۳ هفته است که در کادر مربیان آن قرار گرفته اید پس چطور از این تیم برد می خواهید؟ برد حق شماست اما باخت مال بچه ها؟
مربی بزرگ با مربی موفق فرق می کند و شما نشان دادید که مربی بزرگی نیستید زیرا یک مربی موفق نتایج خوبی می گیرد اما یک مربی بزرگ، مرد لحظات سخت است که با این حساب شما ـ حداقل در استقلال تهران ـ مربی موفقی هم نبوده اید.
اگر شما به احترام تماشاگران به خاطر یک باخت بازیکنان تیم را تحقیر می کنید پس به احترام آنها بعد از سه باخت استقلال را رها کنید.
فیروزخان! برای آوردن تک تک این بازیکنان بمب ها ترکیده و انفجارها صورت گرفته، کسی که خودش تیم را بسته به بن بست رسیده حال شما چطور می خواهید با تیم یک نفر دیگر به موفقیت برسید واگر فکر می کنید این توانایی را دارید، بدانید که این ره به ترکستان است.
بازیکنان فیکس شما سرشار از اشتباه بودند، منصوریان، مجیدی، نوازی و … و شما فقط چند بازیکن ذخیره تان را تحقیر کردید که اگر انتظار شما از اینها تا این حد بالا بود چرا آنان را از ابتدا در ترکیب قرار ندادید؟
فیروز خان! نیمه دوم، نیمه مربیان است و شما نیمه خودتان را باخته اید و حالا با شلوغ کردن و سر و صدا به دنبال گمراه کردن منتقدانتان هستید، اگر تعویض نوازی در بازی با ذوب آهن را تعویض طلایی نامیدند و شما بادی به غبغب انداختید و پیروزی را به نام خودتان و تعویض متفکرانه!! و با تدبیرتان ثبت کردید نه به نام محمد نوازی، حالا هم مشکلات را گردن بگیرید و درمان تیم را در جای دیگری تدبیر کنید.
همگان به خوبی می دانستند که شما نمی توانید برای استقلال کاری کنید زیرا از هیچ مربی ای انتظار موفقیت با تیمی که خودش نبسته نمی رود و حضور شما در استقلال فقط برای وارد کردن یک شوک روانی و بالا بردن روحیه تیم بود که هیهات ذره ای روحیه هم که باقیمانده بود را ویران کردید.حالا شما هستید و چند نور چشمی و انبوهی بازیکن دلشکسته و بی روحیه و ترسو که مبادا بعد از هر باخت … و یک مدیرفنی که مثل کوه پشت شما ایستاده و یک مدیرعامل که مثل کوه پشت مدیرفنی پنهان شده و ….
درد استقلال، درد مدیریت است وگرنه صمد مرفاوی بیچاره بدون بمب و ستاره و میلیارد میلیارد هزینه نتایج خوبی می گرفت.
محمدرضا هادیلو
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید