پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


شاعر، پژواک‌ جهان‌ است‌


شاعر، پژواک‌ جهان‌ است‌
جهان‌ را خط‌ و خال‌ و چشم‌ و ابروست‌
كه‌ هر چیزی‌ به‌ جای‌ خویش‌ نیكوست‌
حركت‌ و تحول‌ در همه‌ ذره‌ها و اشكال‌ پیرامون‌ جاودانه‌ است‌ و مكاتب‌ و مذاهب‌ و فرهنگ‌ها و سنن‌ نیز از این‌ قاعده‌ مستثنی‌ نیستند.
انسداد كنونی‌ شعر نیازمند تغییر و تحول‌ و هوای‌ تازه‌ است‌ و این‌ اصلاحات‌ جزء لاینفك‌ هر مقوله‌ است‌ و شاعران‌ بزرگ‌ علاوه‌ برایدئولوژی‌ و عقاید بزرگ‌، ساختارشكنی‌ را جزو ابتكارات‌ بنیادین‌ خود، پنداشته‌ و بدان‌ عمل‌ می‌كنند.
پشت‌ سر هر رهبر بزرگ‌ تحول‌ و تغییر نهفته‌ است‌... و شاعران‌ پیشرو نمی‌توانند در گوشه‌ حسرت‌ لمیده‌ و بی‌خیال‌ دگردیسی‌ زمان‌، شعر بسرایند؛ مگر شاعران‌ ورشكسته‌ و جویای‌ نام‌ و نان‌...
البته‌ ساختار شكنی‌ در شعر نمی‌تواند با هوچیگری‌ و به‌ ابتذال‌ كشیدن‌ زیربناها قوام‌ و دوام‌ داشته‌ باشد. در واقع‌ رفرم‌ و تغییر هوشمند و حساب‌ شده‌ كه‌ با زیركی‌ و درایت‌ شاعر عجین‌ باشد، می‌تواند پیامدی‌ زیبا و هارمونیك‌، ایجاد كند كه‌ همانا ساختاری‌ نو یا حالت‌ شخصی‌ و فرمیك‌ خود شاعر نیز هست‌ و در این‌ راستا رادیكالیسم‌ و تجمع‌گرایی‌ را نمی‌توان‌ جوابگوی‌ بحران‌ فعلی‌ شعر شمرد.
شاعران‌ باید با فرهنگ‌ تكثرگرایی‌ مدرن‌ و نوین‌ و خلاقیت‌های‌ فردی‌ آشنا شوند تا بتوانند به‌ ارزش‌های‌ هنری‌ یكدیگر پی‌ ببرند و به‌ این‌ ارزش‌ها احترام‌ متقابل‌ بگذارند، اما متاسفانه‌ شاعران‌ نو اندیش‌ ما، یا به‌ علت‌ در حاشیه‌ بودن‌ و عدم‌ مطالعه‌، در دسته‌های‌ به‌ هم‌ پیوسته‌ گروه‌های‌ رادیكال‌ و كم‌ مایه‌ تشكیل‌ می‌دهند یا سایه‌ یكدیگر را نشانه‌ می‌روند.
ما باید بیاموزیم‌ هر حركت‌ بعد از مدتی‌ مبدل‌ به‌ معیار و ساختار خواهد شد و فرو ریختن‌ آن‌ محتاج‌ زمان‌ است‌. (بسان‌ شكستن‌ تخم‌ مرغ‌ به‌ هنگام‌ سردرآوردن‌ جوجه‌) و این‌ البته‌ مستلزم‌ درایت‌ و فردیت‌ شاعر است‌. نباید منتظر پیشامد و پیشاهنگ‌ باشیم‌. دیگر دوران‌ شاعران‌ غول‌ پیكر به‌ اتمام‌ رسیده‌ و توان‌ وبضاعت‌ واژگان‌، به‌ فراخور نشخوار گذشته‌ رو به‌ تحلیل‌ رفته‌... و اكنون‌ دوران‌ تكثرگرایی‌ مدرن‌ است‌ تا شاعران‌، با معرفت‌ و درون‌گرایی‌ به‌ ساختارهای‌ زمانی‌ و زبانی‌ مختص خود فایق‌ آیند و صد البته‌ برای‌ هر شاعر راه‌ جداگانه‌تر باید در نظر گرفت‌... شاعر امروز باید بیاموزد كه‌ به‌ عقاید بی‌شمار جامعه‌ و انسان‌ها احترام‌ بگذارد و نوع‌ دوستی‌ و اومانیسم‌ را ترویج‌ كند چراكه‌ انسان‌ تنها معجزه‌ روی‌ زمین‌ است‌ و تمام‌ معجزات‌ دیگر زاییده‌ اراده‌ و تخیل‌ و تفكر اوست‌.
جهان‌ بشدت‌ رنگ‌ و رو عوض‌ می‌كند و شاعر نمی‌تواند خود را از این‌ فرآیند مستثنا كند... و در این‌ راستا هر شاعر خود معمار سرپناه‌ و پی‌ریز معیار و خلاقیت‌ و عینیت‌ و ذهنیت‌ خویش‌ است‌ و خود می‌تواند دلایل‌ كافی‌ و وافی‌ برای‌ حادثه‌ شعر را بیابد.
و صد البته‌ ساختار شكنی‌ و حركت‌ و موج‌، بسته‌ به‌ زمان‌ ارتزاق‌ می‌كند و به‌ قولی‌ شاعر به‌ نرخ‌ روز نیازهای‌ زمان‌ را درك‌ می‌كند؛ تا به‌ منصب‌ والای‌ شعور و معرفت‌ و جاودانگی‌ نایل‌ آید.
برای‌ استحاله‌ ساختارشكنی‌ در اثر نمی‌توان‌ حد متعارف‌ و حدودی‌ منطقی‌ تعیین‌ كرد. زیرا قوانین‌، خود ساختار و معیارند و زبان‌ و فرم‌ هر شاعر باید مختص خود و زمان‌ خود باشد تا به‌ شناخت‌ و معرفت‌ در آن‌ مقوله‌ ارتقا یابد.
شاعری‌ می‌خواهد از زاویه‌ كمیك‌ به‌ معرفت‌ برسد و شاعری‌ در پست‌ مدرن‌ و این‌ گرایش‌ها می‌تواند فستیوالی‌ جالب‌ به‌ راه‌ انداخته‌ و فینال‌ باشكوهی‌ از آثار گرانمایه‌ را گرد هم‌ آورد كه‌ صد البته‌ مخاطبان‌ گوناگون‌ خود را به‌ همراه‌ خواهد داشت‌.
تورگنیف‌ می‌گوید: شاعر باید یك‌ روانشناس‌ باشد. روانشناس‌ نهان‌، او می‌بایست‌ قدرت‌ درك‌ و احساس‌ موضوعات‌ و اشیا را داشته‌ باشد وضعیت‌ دنیای‌ بیرون‌، فرد را به‌ قاطعیت‌ وا می‌دارد و محركی‌ فعال‌ برای‌ عمل‌ است‌. این‌ امر با مساله‌ انتخاب‌ آگاهانه‌ شاعر در جریان‌ آموزه‌ها دقیقا ارتباط‌ تنگاتنگ‌ دارد.
زمان‌، داوری‌ سختگیر و خردمند است‌. زمان‌ برخی‌ از صاحبان‌ نام‌ و نشان‌ را به‌ طاق‌ نسیان‌ می‌سپارد و از نو در شكلی‌ كامل‌ به‌ داوری‌ دیگرانی‌ كه‌ مورد پذیرش‌ قرار گرفته‌اند می‌نشیند و نام‌ و خاطره‌ آنهایی‌ را كه‌ با دستاوردهای‌ علمی‌ و هنری‌ فرهنگ‌ ما را پربار كرده‌اند، با سپاس‌ فراوان‌ حفظ‌ می‌كند. زمان‌ آثار با ارزش‌ را از آثار بی‌ارزش‌ و بی‌اهمیت‌ و سره‌ را از ناسره‌ و خطا جدا می‌كند.آثار برخی‌ از هنرمندان‌ در نخستین‌ گام‌ عمومیت‌ گسترده‌یی‌ پیدا می‌كند و سپس‌ پژمرده‌ می‌شود و دیگر هیچ‌ گونه‌ علاقه‌ واقعی‌ در خوانندگان‌ پدید نمی‌آورد. هرچند در بیشتر اوقات‌ خلاف‌ این‌ امر نیز حقیقت‌ دارد.
اما تاثیر برخی‌ از آثار هنری‌ نه‌ فقط‌ رنگ‌ نمی‌بازد بلكه‌ پرتوانتر و نیرومندتر می‌شود. تاثیر ژرف‌تر و گسترده‌تری‌ كه‌ آثار یك‌ هنرمند بزرگ‌ بر نسل‌های‌ آینده‌ به‌ جا می‌گذارد به‌ این‌ معنا نیست‌ كه‌ همه‌ عناصر آن‌ از پس‌ آزمون‌ زمان‌ به‌ یك‌ درجه‌ سرافراز بیرون‌ می‌آیند. این‌ میراث‌ ادبی‌ تا حدودی‌ به‌ لحاظ‌ محتوا ناموزون‌ است‌. بعضی‌ از عناصر آن‌، بعد از پیدایش‌ دگرگونی‌های‌ اساسی‌ در جامعه‌، دیگر وظایف‌ اصلی‌ خود را انجام‌ نمی‌دهند و به‌ تاریخ‌ می‌پیوندند. در حالی‌ كه‌ پژواك‌ زیبایی‌شناسانه‌ و اجتماعی‌ سایر عناصر دگرگون‌ می‌شود.
جامعه‌ مدرنیزه‌ در سود و زیان‌ها غوطه‌ می‌خورد اما وقتی‌ اصل‌ سود، سعادت‌ انسانی‌ را زیر نفوذ خود در می‌آورد، استقلال‌ معنوی‌ شاعر تكیه‌گاه‌ غروری‌ است‌ كه‌ او را در این‌ وادی‌ احیا می‌كند.
در زندگی‌ اجتماعی‌ و معنوی‌ عصر ما دگرگونی‌های‌ بزرگ‌ و سریعی‌ در حال‌ شكل‌گیری‌ است‌ و هیچ‌ چیز پابرجا یا عقلایی‌ كه‌ از قوانین‌ محض‌ تبعیت‌ كند در آن‌ یافت‌ نمی‌شود.
یكی‌ از وظایف‌ شعر افشای‌ غیرعقلانی‌ بودن‌ وجود است‌. در این‌ راستا نمی‌توان‌ به‌ ذهن‌گرایی‌ افراطی‌ تن‌ داد اما عینی‌گرایی‌ هم‌ مخاطب‌ را به‌ سطحی‌ نازل‌ تنزل‌ می‌دهد.
البته‌ ما به‌ تماس‌ نزدیكتری‌ با زندگی‌ نیازمندیم‌ تا با تصاویر و مفاهیم‌ و نوسانات‌ و مهندسی‌ واژگان‌، خون‌ و گوشت‌ زمان‌ را احساس‌ كنیم‌ یا به‌ قولی‌ در خود نیندیشم‌ بلكه‌ كل‌ جهان‌ را در درون‌ متمركز كنیم‌ و این‌ به‌ نوعی‌ همان‌ اكسپرسیون‌ است‌.
شاعر پژواك‌ جهان‌ است‌ نه‌ عروسك‌ عینی‌ ساده‌لوح‌. خوبی‌، عالی‌ترین‌ مقصد جاوید حیات‌ ماست‌. مهم‌ نیست‌ كه‌ خوبی‌ را از چه‌ راه‌ بفهمیم‌. آنچه‌ باید گفت‌ این‌ است‌: حیات‌ ما جز كوشش‌ برای‌ وصول‌ به‌ خوبی‌، یعنی‌ سیر به‌ سوی‌ خداوند چیز دیگری‌ نیست‌.
و شاعر خوب‌ سراینده‌ الهام‌ یافته‌ شناخت‌ و بررسی‌ موشكافانه‌ زندگی‌ است‌ كه‌ بدون‌ آن‌ پیشرفت‌ اجتماعی‌ یا هنر واقعی‌ و عظیم‌ امكان‌پذیر نخواهد بود.
مشاهده‌ و فهم‌ و كشف‌ چیزهای‌ جدید و زنده‌ و تكان‌دهنده‌ خصلت‌ لبریز شاعر است‌ كه‌ در این‌ راه‌ كوشش‌ عظیم‌ خود را برای‌ شناخت‌ جهان‌ و كشف‌ رمز و معمای‌ آن‌ معطوف‌ می‌دارد.
شهرام‌ پوررستم‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید