شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


نحوه شهادت عطار


نحوه شهادت عطار
نیشابور در کنار شادیاخ در فاصله حمله غز ها تا حمل مغول دوباره به عظمت و قدرت گذشته اش دست یافته بود . باروی شهر مرمت شده بود , بازارش دوباره رونق یافته بود و "احداث" و "مطوعه" اش که در ثغزها اوقات می گذراندند درین فاجعه برای دفاع از آن , بازگشته بودند , آمادگی نشان می دادند . از وقتی شهر هدف هجوم واقع گشته بود , جوانان نیشابور با جنب و جوش فوق العاده یی آماده درگیری با "کفار" مهاجم بودند .
بر خلاف دوران غز که نیشابر در آن ماجرا غافلگیر شد , این بار بدون هیچ تردید و تزلزلی با مهاجم به چالش و مقاومت ایستاد . در مقابل خود باختگی سلطان محمدکه با ضعف و خواری از پیش سپاه چنگیز گریخته بود و ماورا النهر و خراسان راعرضه قتل و کشتار دنبال کنندگان خویش ساخته بود , احداث غیرتمند خراسان در شهرها در ایستاده بودند و در نیشابور که خاطر هجوم غز را هوز به خاطر داشت برای آنها تسلیم به مهاجم کافر و وحشی غیر ممکن بود .
بالاخره شهر به محاصره افتاد و محاصره طول کشید . از هر دو جانب کوشش و کشش در میان آمد . مغول تا اینجا با چنین مقاومت سر سختانه یی بر نخورده بود . اهل نیشابور حتی یک تن از عزیز کردگان چنگیز را که داماد "خانگ نیز بود کشته بودند . لاجرم بی آنکه این مقاومت در هم بشکند پیشرفت قوم به آنسوی خراسان ممکن نبود . ازین رو در دفع آن از جانب آنها به جد تمام پافشاری شد .
سرانجام شهربا شادیاخ , به دست دشمن افتاد (صفر ۶۱۸) و عرضه غارت و کشتاری بی امان گشت . طی دو هفته به خون کشیده شد , تمام آن به غارت رفت , بکلی ویران شد و تقریبا با خاک یکسان گشت و تبدیل به دشت و بیابان شد .
هیچ کس از مرگ که در موکب خان مغول از هم سو روان بود نرست . معدودی صنعتگران و محترفه هم که از دیگران جدا شدند و به درگاه خان فرستاده شدند زندیگیشان مرگ واقعی بود .در شادیاخ هر کس از بیغوله ها مجال فراری یافت در دم دروازه های ویران به اسارت قوم افتاد .
عطار پیر , فریدالدین محمد شاعهر و عارف سالخورده م در همین احوال بنا بر مشهور بر دروازه شهر به دست مغول به قتل آمد . در صحت این قول جای حرف است اما چنان می نماید که با وجود ناتوانی و بی دست و پایی که عمر طولانیش وی را بدان محکوم کرده بود , برای فرار و رهایی برای هیچ کس ممکن نبود .
عطار در سال ۶۱۸ هجری بدست سپاهیان مغول به شهادت رسید.قدیمی ترین ماخذ درباره پایان کار عطار روایت ابن الفوطی است که میگوید " واستشهد علی یدالتتار بنیسابور" که به موجب آن معلوم می شود که عطار به مرگ طبیعی نمرده و شربت شهادت نوشیده و محل قتلش نیشابور می باشد.
خانه و داروخانه او مثل هر چه خانه و دکان دیگر که در شهر بود به ویرانی کشیده شده بود . زن و فرزندانش هم ظاهرا از کشتار نرستند .
آنچه او از آن به "ده ما" تعبیر می کرد و به احتمال قوی زادگاه پدر و پاره یی مزرعه در خارج از شهر بود , سرنوشتش نامعلوم ماند . ارتباط دهها درین مدت با شهر قطع بود اما ده ها هم کمتر از شهر ها غارت نشده بود ند .
شهر چنان غارت شده بود که از آن جز تعدادی خرابه ها ی دود زده , چیزی نماند . در سراسرویرانه بازمانده از آن جز بانگ سگ و خروس و زوزه گرگ وشغال هیچ صدایی شنیده نمی شد . آنها را هم کینه جویان وحشی خوی , از دم تیغ گذراندند. عطار پیر , که در کودکی از فاجعه غز جان به در برده بود, در فاجعه مغول بسختی جان سپرد .
درباره نحوه شهادت شیخ فریدالدین عطارگوناگون نوشته اند، علی صفی(متوفی۹۳۹)می نویسد:" چون هلا کوخان درنیشابور قتل عام کرد یکی از مغولان تاتار دست شیخ عطار گرفته بود ومی برد که اورا درقتل عام سر از تن بردارد وشیخ در آن حال وقت خوش بود.توجه غلبه کرده روی به قاتل کرد وگفت:
به این که تاج نمدی برسرنهی وتیغ هندی برکمربندی وازجانب ترکستان به مکرودستان برآیی پنداری ترانمی شناسم . پس درآن محل تیغ ازنیام برکشیدوشیخ برسرپانشانیدوشیخ بالبداهه این رباعی گفت:
دلدار به تیغ دست بردای دل بیـــن
بـــربند میـــــان وســرپـای نـشین
وآنگه به زبان حال میگو که بنوش
جام از کف یاروشربت باز پسین"
ویا شیخ بهائی می نویسد: :"وقتی لشکر تاتار به نیشابور رسید واهل نیشابور راقتل عام می کردند ضربت شمشیر بردوش شیخ عطاررسید باهمان ضربت ازدنیا رفت، نقل کرده اند که وقتی خون از حراقش می ریخت ومرگش نزدیک شده بود شیخ با انگشت خود ازخون خود بردیوار این رباعی رانوشت.
درکـــــوی تورسم فرازی اینســت
مســــتان تراکمند بازی اینست
بااین همه رتبه هیچ نمی یارم گفت
شاید که ترابنده نوازی اینست "
در هرحال از ملک و خانه و ثروتش جز ویرانه یی نماند . اوقاتش که صرف مطالعه و تفکر و نظم شعر می شد آشفته شد و در یک فاجعه چاره ناپذیر به پایان رسید . از هفتاد هشت سال عمری که آن را درعشق خلق وخالق بسر برده بود جز نام چیزی برایش نماند.
آنچه ماند نوشته هایی بود که نسخه هایش مدتها قبل ازین حادثه به شهرهای اطراف رفته بود یا همراه معدودی گریختگان از شهر برده شده بود یک کتاب نثر , یک دیوان شعر, وچند منظومه مثنوی که حاصل تمام یک عمر زهد , یک عمر ریاضت , و یک عمراندیشه وعشق روحانی بود .
عمری که بدینگونه در میان دو فاجعه خونین گذشت آیا مایه تعجب است که حاصل آن اینهمه درد آلود , پر سوز و آکنده از مرگ اندیشی باشد؟بیشتر این عمر را عطار در نوعی عزلت سر کرد اما عزلت او بکلی قطع ارتبط با خلق نبود.
منبع : بانک اطلاعات عطار


همچنین مشاهده کنید