سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

۱۹ بهمن سالگرد رستاخیز سیاهکل


۱۹ بهمن سالگرد رستاخیز سیاهکل
من می‌گذرم خموش و گمنام
آوازه‌ی جاودانه از توست
هوشنگ ابتهاج
گلوله‌هایی که در سیاهکل شلیک شد حکومت شاه را تکان داد. در زمانی که مردم از یک پاسبان می‌ترسیدند، حتا جرات نداشتند پشت تلفن راحت صحبت کنند به خود آمدند که رژیم آن‌قدر که ادعا می‌کند هم قوی نیست.
هدف مبارزه‌ی مسلحانه این است که افسانه‌ی شکست‌ناپذیر بودن رژیم را از بین ببرد. شاه سر فرماندهان نظامی و مقامات امنیتی داد می‌زد و فحش می‌داد: پدر سوخته‌ها مگر خواب بودید که چندتا یاغی و خرابکار جرات کنند به پاسگاه دولت حمله کنند؟
«اویسی» در حالی‌که از ترس می‌لرزید گفت: خاطر مبارک آسوده باشد، آشپزهای ارتش شاهنشاهی جواب آن‌ها را خواهند داد. اما به‌جای آشپزهای ارتش شاهنشاهی، گیلان منطقه‌ی جنگی اعلام شد و در سراسر کشور یک نوع حکومت نظامی اعلام نشده برقرار گردید.
نیروی هوایی، ژاندارمری و نیروهای مخصوص و غیرو همه و همه به منطقه حمله کردند .
«اویسی» فرمانده ژاندارمری، در منطقه‌ی جنگی «ستاد عملیات» تشکیل داد و مشاوران آمریکایی هم به کمک او آمدند. آشپزهای ارتش شاهنشاهی در پادگان‌ها غذاهای مقوی برای نیروها تهیه می‌کردند تا اوباش را ریشه‌کن کنند
رستاخیز سیاهکل چرت روشنفکران کافه‌نشین که در برج عاج روشنفکری سکونت داشتند را پاره کرد.
شاه در یک سخنرانی آن‌ها را مشتی یاغی و مزدور بیگانه نامید و ادعا کرد: آشپزهای ارتش شاهنشاهی جواب آن‌ها را خواهند داد!!
فرمانده‌هان نظامی هر روز شرفیاب می‌شدند و از فتوحات درخشان، ذات اقدس ملوکانه را مطلع می‌کردند درعین‌حال سعی می‌کردند ترس خود را هم پنهان کنند. تمام هتل‌ها و مسافرخانه‌ها دستور داشتند مشخصات مسافران را به دقت یادداشت کرده و یک نسخه از آن را به ساواک بدهند.
آرامش «جزیره‌ی آرامش» شاه بهم خورده بود. بعد از اعدام انقلابی «فرسیو» دادستان کل ارتش، فرمانده‌هان دیگر با لباس‌های پر زرق و برق که به سگ خود بیشتر از مردم اهمیت می‌دادند کمتر در کوچه و خیابان دیده می‌شدند.
ارتش شاهنشاهی با آن دستگاه عریض و طویل فرهنگ و اسلحه آمریکایی که زنده یاد خسرو روزبه آن را «اطاعت کورکورانه» می‌نامید، به جنب و جوش افتاده بود. ضد اطلاعات و رکن دو با وسواس و دقت تمام افراد را زیر نظر داشت. سلسله مراتب به شدت رعایت می‌شد. هر ارتشی وظیفه داشت هر حرکت یا سخن مشکوک را گزارش دهد.
مخالفین رژیم زندانی سیاسی به شمار نمی‌آمدند، بلکه خرابکار محسوب می‌شدند. تمام مردم باید اعتقاد داشته باشند که به زودی به دروازه‌های تمدن بزرگ خواهند رسید.
افسران ارشد و تیمسار‌ها، تا می‌توانستند زیر دست‌های خود را تحقیر می‌کردند. سربازان وظیفه را که به عنوان مصدر به خانه می‌بردند گاهی تا حد مرگ کتک می‌زدند.
شاه نه دموکراسی غرب را قبول داشت نه حکومت شرق و معتقد بود که فرهنگ آریایی از تمام فرهنگ‌های شرق و غرب غنی‌تر است. این ارتش قرار بود که هفده شهر قفقاز را از دشمن پس بگیرد!!
هدف امپریالیسم تحمیل فرهنگ سرمایه‌داری وابسته به ایران بود و در این مورد به مخالفین خصوصا چپ‌ها، رحم نمی‌کرد. مردم باید قبول می‌کردند که شاه نابغه و نظرکرده‌ی غیب است و هربار که قصد ترور او را داشتند به‌صورت معجزه‌آسا به مدد امدادهای غیبی از خطر نجات پیدا می‌کرد!
مردم باید باور می‌کردند ارتش شاهنشاهی از جمله قوی‌ترین ارتش‌های دنیا است و کسی جرات نمی‌کند به آن چپ نگاه کند.
یک افسر ارتش می‌گفت: آخر این هم شد زندگی که حتا وقتی بخواهیم زن بگیریم، ضد اطلاعات باید او را تایید کند!! اگر ضد اطلاعات متوجه شود که دایی خانم من توده‌ای بوده من دیگر حق وصلت نداشتم. گفتم حتما می‌ترسند که بچه‌ی حلال زاده به دایی خود برود!
اشکال شاه مانند بقیه‌ی دیکتاتورها این بود که به حرکت تاریخ اعتقاد نداشت و فکر می‌کرد تا ابد در روی همین پاشنه خواهد چرخید.
رجال کشوری و لشکری آن دوران که اکنون در آمریکا راننده تاکسی و شاگرد بنگاه معاملات ملکی شده‌اند و یا حداکثر چلوکبابی و سوپر باز کرده‌اند هنوز امیدوارند تا آمریکا به ایران حمله کند و آن‌ها را به قدرت بازگرداند.
آن‌ها مردم را ناسپاس و بی‌سواد و عقب مانده می‌دانند. زنده یاد صادق هدایت در شاهکار خود «حاجی آقا» در جواب آن‌ها می‌گوید: اگر مردم لات و چاقوکش و حمال شده‌اند در اثر تربیت زمامداران خود به این روز افتاده‌اند چون کسانی که برآن‌ها حکومت می‌کنند، هیچ برتری به آن‌ها ندارند.
... و زمان گذشت تا این‌که هدف انقلابیون سیاهکل تحقق پذیرفت: تابوی ساواک و قدرت مطلق خدشه‌ای عمیق برداشت و ضرورت انقلاب پیش آمد و ادامه یافت تا...
منوچهر بصیر
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید