جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

موقعیت امنیتی اسرائیل قبل و بعد از جنگ غزه


موقعیت امنیتی اسرائیل قبل و بعد از جنگ غزه
رژیم صهیونیستی اینک در شمال با تهدید شدید چریک های پیروز حزب الله و در جنوب با تهدید شدید چریک های پیروز مقاومت فلسطین مواجه است بنابراین هول و هراس امنیتی او را به سان موجودی نحیف در میانه دو لبه قیچی دربر گرفته است.
رژیم صهیونیستی براساس بیانیه آمریکایی «آناپولیس» در روز هفتم دی ماه جاری مرحله اول عملیات سنگین نظامی علیه منطقه بسته غزه را آغاز کرد تا با درهم شکستن مقاومت اسلامی راه مذاکرات را برای تاسیس دو دولت در یک سرزمین باز کند. پروژه تشکیل دو دولت یک لایه فریبنده دارد به گونه ای که بعضی گمان برده اند قرار است دو کشور فلسطینی و اسرائیلی در عرض و طول جغرافیایی فلسطین اشغالی شکل بگیرد در حالیکه بر اساس طرح آناپولیس قرار است در این سرزمین یک کشور اسرائیلی با دو دولت یهودی و مسلمان- مسیحی شکل بگیرد در واقع دستور کار آناپولیس این است که یک دولت کوچک مسلمان- مسیحی در بخشی از سرزمین تحت حاکمیت اسرائیل شکل بگیرد.
جنگ در روز هفتم دی ماه با هدف حذف مقاومت از معادله فلسطینی- اسرائیلی شروع شد. شواهد و قرائن می گوید که رژیم صهیونیستی باور کرده بود و این باور را به شهروندان غاصب خود نیز باورانده بود که طی یک دوره کوتاه ۷ تا ۱۰ روزه جریان مقاومت را از میان برمی دارد و یا آنکه آن را تا آنجا تضعیف می کند که توانایی مخالفت با طرح های اسرائیلی- آمریکایی نداشته باشد. بر این اساس عملیات نظامی خود را در سه مرحله عملیات هوایی، عملیات زمینی «الف» و عملیات زمینی«ب» طراحی کرد. مدت زمان عملیات هوایی را حداکثر ۴ روز و مدت زمان هر مرحله از عملیات زمینی را حداکثر سه روز در نظر گرفته بودند. مرحله اول عملیات به گونه ای طراحی شده بود که با بمباران حدود ۳۰۰ نقطه از غزه، مقاومت زمینگیر شده و عناصر آن به صیدهایی در دسترس تبدیل شوند.
عملیات سنگین هوایی به جای ۴ روز ۷ روز به درازا کشید و بر اساس اطلاعاتی که خود اسرائیل منتشر کرده است ۶۰۰ نقطه از مراکز حساس منطقه کوچک غزه را زدند. اما وقتی روز ۱۳ دی ماه فرا رسید کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی دریافت که آسیب چندانی به مقاومت حماس وارد نشده است و شلیک موشک های آن نه تنها ادامه دارد بلکه هر روز به برد آنها افزوده شده است. نکته مهم دیگر این بود که جریان مقاومت فلسطینی منطقه جنگی را از نظر خدمات رسانی، امور درمانی و مدیریت و سازماندهی و اداره جنگ به خوبی اداره کرده بود و هیچ نشانه ای از اضطراب در مقاومت و دولت برآمده از آن مشاهده نمی شد.
رژیم صهیونیستی در روز جمعه با نومیدی و در حالی که خود را ناگزیر می دید تصمیم به اجرای ادامه برنامه نظامی گرفت و این در حالی بود که باراک و اشکنازی دو عنصر کارآزموده نظامی کابینه نسبت به امکان عملیات زمینی بشدت تردید داشتند. مرحله «الف» عملیات زمینی در شامگاه روز شنبه ۱۴دیماه با یورش ۲۰ هزار نیروی نظامی که هر کدام از یک جان پناه متحرک- تانک مرکاوا- برخوردار بوده و خط سنگین آتش بمب افکن ها آنان را پشتیبانی می کرد، شروع شد. این نیروها از پنج محور به سمت عرض کوتاه- بین ۶ تا ۱۱کیلومتر- هجوم بردند ولی باز هم برخلاف تصور دستگاه نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی این مرحله نیز یک هفته به طول انجامید و بدون آنکه نتیجه ای دربر داشته باشد، به پایان رسید.
عملیات زمینی برای چریکهای فلسطینی یک عملیات مطلوب به حساب می آید چرا که آنان در مواجهه با اقدامات نیروی هوایی از امکاناتی برخوردار نیستند در حالیکه در روی زمین آنان با اشراف اطلاعاتی و تفوق عملیاتی بر سرزمین خویش می توانند معادله جنگ را به نفع خود تغییر دهند. در جنگ زمینی نیروهای دشمن هر مقدار به کمین گاههای چریک ها نزدیک تر باشند، امکان انهدام آنان برای چریک ها فراهم تر است.
در روز سوم جنگ زمینی (دوشنبه ۱۶دیماه) باراک به اولمرت اطلاع داد که پیشروی تانک ها در هر جا که ساختمانی وجود دارد امکانپذیر نیست ولی اولمرت و لیونی و سایر اعضای کابینه استدلال های وزیر جنگ را نپذیرفتند.
فردای آن روز نظامیان صهیونیستی که فهمیدند عناصر سیاسی کابینه شرایط آنان را درک نمی کنند به یک مدرسه در روستای «الفاخوره» که به پناهگاه زنان و کودکان تبدیل شده بود را بمباران کردند و حدود ۴۰نفر از آنان که یک مامور سازمان ملل در میان آنان بود به شهادت رساندند. این واقعه یادآور حمله رژیم صهیونیستی به زنان و کودکان در روستای قانا در جریان جنگ ۳۳روزه بود. واقعه قانا نیز پس از آن رخ داد که نظامیان درمانده اسرائیل دریافتند که مقامات آمریکایی شرایط سخت مواجهه آنان با چریکهای حزب الله را درک نمی کنند و بر ادامه عملیات تاکید دارند.
انهدام مدرسه الفاخوره کار خود را کرد. فردای این واقعه- چهارشنبه- کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی استدلال های باراک وزیر جنگ را مبنی بر لزوم عقب نشینی از غزه و اعلام آتش بس پذیرفت ولی در عین حال تاکید شد که در کنار فعالیت سیاسی برای برقراری آتش بس عملیات نظامی در دو محور «شهر غزه» بعنوان پایتخت حماس و شهر جنوبی خان یونس ادامه پیدا کند. تاکید کابینه بر این بود که از طریق تصرف یک نقطه مهم در روی زمین و یا به اسارت گرفتن چند عنصر اصلی مقاومت بتواند ابزار چانه زنی لازم برای پیگیری اهداف خود را در روند سیاسی مهیا کند. کابینه امنیتی در عین حال اعزام یک هیات عالیرتبه به مصر برای مشارکت در طرح موسوم به «طرح مصر- فرانسه» را مورد تصویب قرار داد.
روز پنجشنبه- یک روز پس از تشکیل کابینه امنیتی اسرائیل- آمریکا از موضع خود مبنی بر عدم پذیرش آتش بس عقب نشینی کرد و کاندولیزا رایس در این روز اعلام کرد «ما معتقدیم که اکنون آتش بس ضروری است». در همین روز «واشنگتن پست» نوشت: «حماس به دنیا نشان داد که می تواند به مبارزه ادامه دهد.»
در شامگاه روز پنجشنبه شورای امنیت سازمان ملل دست به کار تصویب قطعنامه ای شد تا براساس آن ضمن نجات رژیم صهیونیستی از مهلکه سنگین شرایطی را فراهم کند که بستر تضعیف مقاومت در حوزه سیاسی فراهم شود.
این جنگ طی چند روز آینده به پایان می رسد و اسرائیل شکست سنگین دیگری را پذیرا خواهد شد اما این شکست چون در عرض جغرافیایی تحت اشغال او واقع می شود آثار بیشتری نسبت به شکست در جنگ ۳۳ روزه خواهد داشت. در اینجا مجال کمی باقی ماند تا مروری به آثار و پیامدها داشته باشیم و از این رو مواردی را به اختصار ذکر می کنیم:
۱) رژیم صهیونیستی در حالی جنگ را آغاز کرد که پیش از آن اعلام کرده بود تا شعاع ۲۰ کیلومتر از باریکه غزه دچار بحران امنیتی است و براین اساس برای متقاعد کردن شهروندان غاصب خود به همراهی حل مسئله شلیک موشک ها در این محدوده را بعنوان یکی از دلایل اصلی حمله ذکر می کرد. جنگ طی چند روز آینده به پایان می رسد در حالیکه این مشکل نه تنها حل نشده بلکه عمق آن از ۲۰ کیلومتر- حداقل- به ۵۰ کیلومتر رسیده و این در حالی است که اسرائیلی ها احتمال زیاد می دهند که موشک هایی با برد ۶۰ و ۷۰ کیلومتر نیز در اختیار مقاومت است. براین اساس اگر رژیم تل آویو در آغاز جنگ نسبت به حفظ امنیت حدود ۱۵۰هزارنفر از شهروندان غاصب نگرانی امنیتی داشت اینک این نگرانی امنیتی حدود ۱.۵ میلیون نفر از این شهروندان را شامل می شود.
۲) قبل از جنگ حملات موشکی حماس متوجه دو شهرک عسقلان- در شمال- و سدیروت - در شمال شرقی غزه- بود اینک رژیم صهیونیستی نسبت به تامین امنیت پایگاه استراتژیک هسته ای دیمونا- در ۷۰ کیلومتری دیواره های غزه- و تامین امنیت مرکز سیاسی خود تل آویو- در فاصله ۷۵ کیلومتری غزه- دچار بحران امنیتی است.
۳) رژیم صهیونیستی جنگ را در حالی آغاز کرد که برخلاف تصور اغراق شده خود اطلاع چندانی از محل نگهداری تجهیزات نظامی مقاومت و محل استقرار رهبران مقاومت نداشت و این در حالی است که او از انواع امکانات پیشرفته جاسوسی و صدها جاسوس در غزه برخوردار است. حفظ نیروها و امکانات توسط جریان مقاومت برتری اطلاعاتی و امنیتی چریک ها را به نمایش گذاشت و به اعتبار سازمان های صاحب نام جاسوسی رژیم تل آویو لطمه فراوان وارد کرد.
۴) رژیم صهیونیستی از درک قدرت مقاومت و تحولاتی که طی ۴ سال اخیر، از زمان خروج نظامیان این رژیم از غزه در این قدرت رخ داده است ناتوان بود و از این رو به نادانی جنگ را آغاز کرد. این نشان می دهد که سیستم هشداردهنده- سازمان های اطلاعاتی- و سیستم تصمیم گیری- ارتش و دولت- اسرائیل دچار فرسایش و فروپاشی شده است.
۵) رژیم صهیونیستی با محاصره ۱۸ماهه غزه و بستن گذرگاه ها طی ماه های اخیر و عدم اجازه خارج شدن به شهروندان باریکه غزه در طول جنگ درصدد بود تا از طریق وارد شدن فشار مردم غزه به مقاومت از اقتدار و مشروعیت آن بکاهد اما در پایان جنگ خود اعتراف می کند که به هیچ وجه انتظار نداشته است که موج شدید حمایت مردمی از اندونزی تا مراکش و کاراکاس و موج همزمان حمایت شیعیان، سنی ها و غیرمسلمان ها مقبولیت آن را به اوج برساند.
۶) رژیم صهیونیستی اینک در شمال با تهدید شدید چریک های پیروز حزب الله و در جنوب با تهدید شدید چریک های پیروز مقاومت فلسطین مواجه است بنابراین هول و هراس امنیتی او را به سان موجودی نحیف در میانه دو لبه قیچی دربر گرفته است.
خوب است در آخر مقاله را با جمله ای از «ابوعبیده» سخنگوی گردان های عزالدین قسام- شاخه نظامی جنبش حماس- به پایان ببریم: «ما حمله به سرزمین خود را پیش بینی می کردیم. صهیونیست ها باید بدانند که سرزمین ما را ترک خواهند کرد بدون آن که به هیچیک از اهداف خود برسند.»
نویسنده:سعدالله زارعی
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید