سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


به جای کلاه ها کله ها را عوض کنیم


به جای کلاه ها کله ها را عوض کنیم
سه سال پیش وقتی نیاز به لباسی بر پایه ارزش های فرهنگی نیاکانمان، از هر سوی جامعه سربرآورد، بحث طراحی الگوی مد به یکی از بحث های دائم مجلس هفتم تبدیل شد.
رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس در آن زمان اعلام کرد که ما برای دختران و پسران نیازمند لباس ملی هستیم و همان زمان طرحی را هم جهت طراحی و عرضه این لباس به مرکز پژوهش های مجلس ارائه کردند و قرار بود با الگوسازی مناسب و طراحی لباس هایی براساس مدهای داخلی به جنگ وانهادگی و بریدن نسل تازه از میراث معنوی خود بروند. اگرچه از همان آغاز، با نقطه نظرهای متفاوتی روبه رو شد و تلاش و نگرانی برخی از اعضا پیش از آنکه به برآوردن نیاز جامعه به یک لباس ایرانی به عنوان یک پدیده برجسته فرهنگی بپردازد، تنها به تعیین قانون حجاب و مبارزه با بدحجابی متمرکز شد و پایه های خود را براساس برخورد قرار داد.
خیلی از نمایندگان در آن دوران که انتخابشان را نارضایتی از دولت خاتمی قلمداد می کردند مبارزه با آزادی های فرهنگی و حجاب زنان را به عنوان معیار سلامت فکری و فرهنگی جامعه مورد توجه قرار دادند.
برخی از آنها چادر را حجاب برتر معرفی کردند و برخی دیگر مثل «عشرت شایق» نیز آزادی بازار نشر، سینما و ورزش را نشانه گرفتند.
همان زمان بود که «فاطمه آلیا» نماینده تهران، درباره تظاهراتی که انصار حزب الله در اعتراض به گسترش بدحجابی برپا کرده بودند، حجاب را به عنوان یکی از ضرورت های حضور اجتماعی و نه مساله یی قراردادی عنوان کرد و افزود؛ ما با زور و مقابله نمی توانیم با هنجارشکنی مقابله کنیم و حل مشکل بدحجابی به اقدامات فرهنگی نیاز دارد.
کمیسیون فرهنگی مجلس نیز مقوله پوشش ملی و مد را در سطحی فراتر از مبارزه همراه با زور و بخشنامه مورد توجه قرار داد و گفت؛ با بخشنامه و بگیر و ببند و برخوردهای فیزیکی نمی شود با پدیده بدحجابی مبارزه کرد.
خیلی ها مثل «علاءالدین بروجردی» رئیس کمیسیون امنیت ملی هم معتقد بودند که نباید برخورد به شیوه یی باشد که به مفاسد زیرزمینی بینجامد و به جای کار ریشه یی و اساسی صورت مساله را پاک کنیم.
در میان این اظهارنظرها، مسائلی مثل بحث ایجاد کلینیک مد، تذکر به خبرنگاران مجلس، تذکر به سازمان ها و نهادهای مربوط و حتی گاه سیاسی و استراتژیک خواندن موضوع هم عنوان شد.
گهگداری هم زمزمه اجباری شدن چادر مطرح می شد و طرحی هم به نام «حجاب فاطمی» یا «طرح عفاف» از طرف اعضای فراکسیون زنان و اعضای شورای فرهنگی اجتماعی زنان تهیه شد که البته برخی آن را تکذیب کردند.
اما از همان ابتدا آشکار بود که طرح یکسان کردن لباس ها به همان شکست تاریخی کشورهای دیگر در همسان سازی لباس ها می انجامد و قرار نیست جز در مراسم خاص و برای نشان دادن هویت ایرانی مورد استفاده قرار بگیرد.
حالا سه سال از آن تظاهرات، اعتراض ها، بحث ها و طرح ها می گذرد و هراز چندگاهی با گرم شدن هوا این بحث ها قوت می گیرد اما هنوز قادر نبوده است برخورد محکمی با یک پدیده فرهنگی باشد.
● شاید که دوری و نزدیکی به سنت ها در جامعه
ازهم گسیخته یی که هنوز هم با وجود آمیخته شدن سطحی با فرهنگ جوامع مدرن، تصور غالب ارکان جامعه اش اینگونه است که مذهب با غم آمیخته شده است و این طرز تلقی گاه به انتخاب رنگ لباس نیز تسری یافته، نیازمند نگاهی فراگیرتر، دانش و دورنگری بیشتری است.
حکایت امروز ما شاید حکایت همان گوسفندچرانی است که به قول میرزاده عشقی کلاه نمدی اش را برداشته اند و کلاه سیلندر پر زرق و برق فرنگی بر سرش گذاشته اند.
حالا این ایرانی غرب زده جامانده از قافله تمدن که تمام دلخوشی اش این کلاه فرنگی است، نه تمام زندگی اش را می تواند با فرهنگ بیگانه بیامیزد و نه کسی ارزش های آن کلاه نمدی را برایش شرح داده است.حالا پس از سه سال افت و خیز آنچه به دست آمده است انگار اجرای همان طرح ستیز است.
حالا پس از سه سال انتظار، فرمانده نیروی انتظامی آنهایی را که می گویند باید در این زمینه کار فرهنگی انجام شود، مورد استیضاح قرار می دهد و این مبارزه را یک طرح امنیت اخلاقی عنوان می کند و یک تکلیف قانونی برای پاکسازی جامعه. واقعیت این است که ما اغلب بدترین و ساده ترین راه ها را انتخاب می کنیم.
کار فرهنگی کردن دشوار است. هزینه می خواهد. به نبوغ نیاز دارد. تاریخ نگاری و فرهنگ دوستی مان را می سپاریم به غربی ها و بعد در برابر تصویر وحشیانه یی که از تاریخ مان می سازند قد علم می کنیم و به قول دوستی، با احساسات سوزان ملی به جنگ این موج ویرانگر می رویم.
آرزو شهبازی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید