سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


هادی فراهانی؛ از گذشته تا امروز


هادی فراهانی؛ از گذشته تا امروز
هادی از فضای سفید کاغذ خوشش نمی‌آید. این اولین جمله‌ای بود که بعد از دیدن نمایشگاه طراحی‌های مطبوعاتی هادی فراهانی به ذهنم رسید. هادی فراهانی را از سال‌های دور می‌شناسم. اولین باری که آثار او را دیدم احساس کردم دوست دارد با پیکاسو دوئل کند؛ اسب و یراق و شمشیر و تذهیب و... می‌خواهد به دنیای مدرنیته سرک بکشد و به قول ایراندخت محصص سعی کرده با پیکاسو به نواختن «دوئو»‌های گرافیکی خوش آهنگ بپردازد که «کریشندو»ها و «دکرشند‌و»‌هایشان مدت‌ها در ذهن بیننده، درنگ می‌کرد و البته گاهی خنده را به لب مخاطب خشک می‌کرد.
اجراهای بی‌نقص، پرکار و دقیق از ایده‌های ناب او بسیار جالب می‌نمود که آن زمان به دلیل نبود تکنولوژی کامپیوتری و نیروی جوانی او قابل توجیه بودند و تا حدی عجیب اما وقتی مجموعه دوم از کارهای هادی را دیدم دیگر به دستان پرتوان، ایده‌های بی‌نظیر او و از همه مهم‌تر به اجراهای عجیب و غریب او ایمان آوردم. پهلوان‌پنبه‌های هادی فراهانی؛ پهلوان‌های دفرمه‌ای که بسیار دلنشین بودند و این بار خنده‌دار. پهلوانی که با میل‌های زورخانه و سبیل پهلوانی خود اسکی می‌کرد. پهلوانی که دیگر از پهلوانی کنار گرفته و میل‌هایش را در هوا رها کرده و از کادر بیرون می‌آید. پهلوانی که از موش هراس دارد... و آنها این بار از فراهانی‌ای صحبت می‌کردند که بی‌پرواتر، تیزبینانه‌تر و بسیار باهوش‌تر‌ از گذشته با تکنیکی بسیار دقیق و صریح دست به کار آفرینش می‌شود. طراحی‌های قوی با هاشورهای فراوان و ریزه‌کاری‌هایی که حیرت خیلی از همکاران او را برمی‌انگیخت. او نسبت به گذشته‌اش با ترکیب‌بندی‌های موزون‌تر و با هارمونی بیشتر کار می‌کرد ولی هنوز به شدت به فضای سوررئالیستی و رادیکالیستی خود وفادار بود و به آن می‌پرداخت... بعد از خلق و نمایش این آثار از هادی فراهانی کمتر خبر بود. تا بعد از ۱۵ - ۱۰ سال حضور مقتدر و قدرتمندانه به عنوان طراح مطبوعاتی یا Editorial llustrator در مطبوعات خوشنام و نشان غربی نمایشگاهی برگزار کرد.
و من بعد از دیدن نمایشگاه هادی فراهانی به خودم گفتم: مردم شاید نتوانند مقاله را بخوانند، اما حتما تصاویر را می‌بینند. دیدن آثار هادی این فرصت را به ما داد که بدانیم وی با آن همه دقت و وسواس و ایده‌های ناب، در دیاری که از فرهنگ و سلایق آن کم بهره‌ بود، چگونه به پردازش موضوع آن هم در تنگنای یک کار سفارشی و در عین حال ژورنالیستی پرداخته است. مطالعه بسیار دقیق و واکاوی عناصر بومی و فرهنگی آمریکا و کانادا و نوع مطالبات مردم از کارهای تصویرسازی باعث شده هادی ارتباط دقیقی را بین مطالب و نوع تکنیکی که از آن بهره‌مند می‌شود، پیدا کند.
ورود به دنیای غیرمعمول و فراواقعی تصویرسازی مطبوعاتی در واقع قبول این واقعیت است که باید به‌گونه‌ای متفاوت‌ با پدیده‌های مختلف مواجه شد. هادی این واقعیت را قبول کرده اما به گونه‌ای دیگرسان و تا حدی شخصی.
هادی را شاید به جهت تکنیکی، تجلی امروزی رولان توپور فرانسوی دانست. با این تفاوت که در آثار مطبوعاتی و تا حدی آثار آزاد وی کمتر شاهد تلخ‌اندیشی باشیم و شجاعت روبه‌رویی با دنیای امروز را بیشتر ببینیم.
نداشتن شیوه بسیار مشخص و مدرن (به‌جهت تکرار عناصر و یا حتی آناتومی عناصر طراحی شده) باعث شده او بتواند در آثار مختلف خلاقیتش را به یاری بطلبد و گاهی که خود را در تنگنای ایده و سوژه‌یابی دید، به‌راحتی از این معضل عبور کند اگر چه او اسارت در ساختار یک تکنیک خاص را نمی‌پسندد اما علت تکنیک خاص‌اش و ساخت و ساز زیبای آثارش و رفتاری که با مرکب روی کاغذ انجام می‌دهد آثارش کاملا قابل تمییز و تفکیک هستند. ما مقاله‌هایی که هادی برای آنها تصویر ساخته را نخوانده‌ایم ولی می‌توانیم بگوییم اگر می‌خواندیم می‌توانستیم موافق باشیم یا مخالف. اما نمی‌توانیم بگوییم با اثر طراح مخالفیم. آثار وی غیرقابل ابطالند. اگر نظریه علمی و ادبی، سیاسی و یا هر نظریه دیگری قابل رد کردن باشد، اثر ارزشمند تصویرساز آنها نه روایت چهره‌ای که ماشین تحریر با حروف از ماری‌آنتوانت می‌سازد؛ زیبا و دوست‌داشتنی است و نمی‌توان به سادگی از آنها گذشت. ولی ممکن است وقتی چهره‌ای که «کترین دیویس» در کتاب ورسای از او ساخته را ببینیم نامطلوب باشد و از آن بگذریم و شاید هم نه... هادی با رسیدن به ترکیب صحیحی از ایده و تکنیک در کنار اصالت، کیفیت و مشخصا آگاهی از مقاله مربوطه دست به طراحی‌های خود زده است.
پل‌کولستی جوزابو می‌گوید: طراحی مطبوعاتی بر اساس سوژه‌هایی طراحی می‌شود که به جزئیات یک مضمون می‌پردازد. این سوژه‌ها تنها برای مدت‌کوتاهی ذهن مخاطب را درگیر می‌کند و پس از اتمام، تاریخ مصرفش فراموش می‌شود. طراحی مطبوعاتی یک پدیده جهانشمول است که با رویکرد خاص‌اش عقاید و آرای عده‌ای را معرفی و منتقل می‌کند. طراحی مطبوعاتی از سرعت بالای انتقال مفهومی که در اثر به صورت پیدا یا نهان می‌باشد، برخوردار است.
خطوط طراحی‌های هادی فراهانی به‌عنوان عنصری سازگار با موضوع مقاله و نیز گاهی سازگار با قدرت طنزآفرینی وی می‌باشد. شاید هادی می‌انگارد که مخاطبانش توده‌های عظیم پروتوپلاسم حساس شده‌اند و نه موجودات عجیب و غریب مثل آدم‌‌آهنی. آدم‌هایی که آثار وی را می‌بینند و از آنها لذت می‌برند. مخاطبانی که شاید در مطبوعات امروز جامعه ما حداقل کمتر دیده می‌شوند. مخاطبانی که به علت نداشتن تخصص تصویرسازی از سوی بعضی تصویرسازان، عامی و بی‌سواد خوانده می‌شوند و ذائقه آنها در روند تصویرسازی امروزین ما کمتر تاثیری می‌گذارند.
هادی شلوغی بی‌حدی را در آثارش به ما نشان می‌دهد که متاثر از این است که وی همه چیز را خوب می‌بیند یا بهتر است بگویم همه چیز را می‌بلعد.
او در دوره‌ای به ساخت و ساز تصاویرش می‌پردازد که جهان به سرعت در تکنولوژی و صنعت غرق می‌شود. او فارغ از همه این اتفاقات به قلم‌های ریز و درشتش (که زمان زیادی است دیگران از آنها کمتر استفاده می‌کنند) شروع به کشیدن و خلق تصاویرش می‌کند.
در همین مجموعه «میان خطوط» او بسیار تصویر ساخته که بسیاری از آنان خنده‌دارند و بسیاری علاوه بر اینکه خند‌ه‌دار نیستند می‌توانند شروعی برای دلزدگی و افسردگی نیز باشند. هادی فراهانی در طراحی‌های سیاه و سفید خود با صبر و حوصله و نظمی دقیق فضایی می‌آفریند عمیق و زیبا، بی‌آنکه این دقت و این همه صرف وقت را به بیننده تحمیل کند یا بخواهد قدرت‌نمایی کند. تعدد بافت‌ها و تنوع خط‌های کناره خبر از دلمشغولی طراحی دارد که می‌تواند به راحتی از ظرایف موجود در خط (از نظر تکنیکی) استفاده کند.
البته او در کارهای رنگی‌اش به‌جای هاشور نیز از ما‌به‌ازای آن یعنی تونالیته‌های مناسب و دقیق رنگی بهره می‌برد و بیننده می‌تواند هر لحظه اتفاق تازه‌ای را کشف کند که در گوشه‌ای پنهان شده است.
هادی در طراحی‌های خود از جابه‌جایی مناسب عناصر هم استفاده می‌کند. کودک سیاهی از حفره‌ای که شبیه قاره آفریقاست و روی کره زمین ایجاد شده افتاده. در اولین برخورد احساس کمک به کودک به سراغ‌مان می‌آید. بی‌آنکه از ابتدا بیندیشیم که این دیگر چه زمینی است که سوراخ شده و آدم‌ها از آن می‌افتند.
شاید اینگونه جابه‌جایی‌ها راه‌حل ساده‌ای باشد برای هادی فراهانی که به آفرینش آثارش بپردازد. اما هوشمندی بسیار او این باور را تا حد زیادی رد می‌کند و بعد از مطالعه آثار وی اینگونه نتیجه می‌گیریم که این اتفاق در کمال پیچیدگی و هنرمندی به‌وجود آمده و تصویرسازی‌های او چیز دیگری است. ایده‌های او ترکیبی از تخیل، تفکر، ذهن او و یک نویسنده است.
ایده حاصل آشفتگی ذهن یا به تعبیری دیگر توفان ذهن است. این اتفاق نیز البته زاییده آزادی مطلق ذهن است. در چنین وضعیتی مغز به یک دستگاه همزن تبدیل می‌شود که همه چیز را با هم مخلوط می‌کند و بعد از مدتی واقعیتی نو را تولید می‌کند و تصاویر هادی نیز واقعیتی نو و دلنشین را تولید می‌کند. به‌طور مثال در جایی که عکسی شفاف و تبلیغاتی با رنگ‌های گرم با تونالیته‌‌های همگون می‌تواند گرسنگی موزیسین‌های حرفه‌ای را نشان دهد. هادی اعتقاد دارد قاب عکسی در اطراف ، تصویری سیاه و سفید، خواننده‌ای با بدن نحیف و کشیده و چشمانی خیره به میکروفون و تصور دیدن سوسیس آماده به‌ جای میکروفون می‌تواند فریاد بلندی باشد برای مقاله‌ای با موضوع: برخلاف خواننده‌های مشهور و ثروتمند، نوازنده‌ها و موزیسین‌‌های حرفه‌ای وجود دارند که حتی توانایی سیر کردن شکم خود را ندارند. آثار هادی فراهانی در خود یک خصوصیت دیگر هم دارد و آن اینکه معمولا یک پرسوناژ می‌بینیم و این به شرایط عاطفی یا کمیک یا تراژیک اثر بسیار کمک می‌کند و البته می‌توان حتی از آن به لایه‌های زیرین خرد «هادی» هم رسید.
در تصاویر ارائه‌شده هادی برای مقالات مختلف بین تصویر ارائه شده و موضوع مقاله مربوطه یک «مونیسم» به معنی تشکل مبتنی بر واحد یا یک کل شکل گرفته و براساس ارتباط منسجم این دو می‌باشد و برخلاف بسیاری از تصویرسازی‌های مرسوم، دارای «دوآلیسم» یا دوگرایی نیست که تصویر حرفی بزند و موضوع مقاله حرفی دگر... هادی فراهانی تصویرساز و طراح گرافیکی بسیار آگاه و توانمندی است که از سال‌های دور او را می‌شناسیم. ارائه بسیار خوب و حتی به موقع مجموعه‌ای از آثار وی در گالری ممیز خانه هنرمندان در کنار زیبایی‌های شگرفش به بسیاری از ما می‌آموزد تصویرسازی مطبوعاتی چیزی فراتر از تصاویر فسیل‌شده کامپیوتری مجلات و روزنامه‌های امروزه ماست. هادی به ما آموخت تصویرسازی برای یک جریده که مخاطبش مردمند بسیار جدی و مهم است.
سعید ملک
گرافیست
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید