جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


خانه دوست همین جاست


خانه دوست همین جاست
...بعضی ها مثل صندوقچه ای پر از گنج هستند ؛بعضی توی دست هایشان پر از گنج؛بعضی گنجشان توی قلب شان است!
هیچ وقت شده از خودمان بپرسیم ما چه گنجی داریم ؟گنجمان را کجاها می گذاریم و چه قدر مراقب گنجمان هستیم؟چه قدر از گنجی که به دست آورده ایم، راضی هستیم ؟به چه مناسبتی سراغ گنجمان می رویم ؟....گنجی که داریم چگونه گنجی است ؟
واقعا گنج واقعی چه جور گنجیه؟
هیچ وقت آدم هایی را دیده اید که گنجی نداشته اندو همیشه در حسرت این گنج به هر سویی حیران شده اند؟!....کاش آنانی نباشیم که نه در دست و نه در چشم و نه در قلبشان هیچ گنجی ندارند.
کاش آنانی نباشیم که صندوقچه شان خالی از هر گنجی است !
...بعضی ها با فعل خیری که می کنند ، با سخن نیکویی که می گویند ، با نشانه هایی که سر راه می گذارند ، با هنری که دارند با علمی که به آن آگاهند ، با قلمی که در دست می چرخانند و بعضی ها......و این ها به راستی فرستادگانی هستند برای این که باور کنیم خبری در راه است ، این ها را باید به حقیقت خودشان فهمید ،این ها نه فرشته اند ونه بیشتر از آن چه وجود دارند؛ این ها فقط کسانی هستند در همسایگی خدا .....
این هفته بعد از هفته ها غیبت به سراغ کسی رفته ایم که سال هاست نوری در دلش روشن است و این نور در هر ساعت از شب و روز از سرانگشتانش جاری و در دل بی مقدار صفحه به اعجازی خدا گونه وشاخه ای از شگفتی متجلی می شود.
نور همه اش تجلی است وچشم می خواهد که بینای این پیداترین باشد و صفای دل می خواهد و ضمیر بیدار .
....و شب وعده گاهی است برای آن ها که بیداری می جویند و رهایی
....و شب معبری است برای خلاصی به آن چه نهایت اعتلای بشری است از آن چه ندانسته به آن پیراسته شده و اینک افسون ...!
کارهایی بزرگ در کارگاهی کوچک
این جا همه استاد علیرضا بهدانی را می شناسند ،سراغش را از هر که می گیریم با لطف و اشتیاق به استاد و هنری که دارد هدایتمان می کند ....تا این که به آخرین نقطه ممکن در یک ساختمان خیلی بزرگ و شکیل و مدرن می رسیم و دیوارهایی که در لابه لای قاب های منقوش استاد گم شده اند و اثری از آن ها نیست، همه جا مزین است به رنگ و نقش و طرح و.....هنر.
در این کارگاه کوچک فقط صدای هنر می آید،فقط هنر !
در این کارگاه کوچک که سرشار از تابلوهای نقاشی وخوشنویسی است هیچ خبری از دنیای پر خبر وخطر نیست ،مثل این که زمان در این مکان از تپش افتاده است.
در این کار گاه کوچک همه چیز در دست های این مرد به هنر تبدیل می شود، این جا هنر حرف اول و آخر را می زند می دانید چرا ؟چون به نوری وابسته است از ورای انواری که یک روشن کننده خاکی بدان می تراود.
در این کار گاه کوچک ، همه رنگ های گرم سرد ؛همه موافق ومخالف ها ،همه قدیمی و جدیدها ؛همه خوب ها و بدها ......در کنار هم به صلح وصفا در دست های هنرمند به جاودانگی در هنر می ریزند.
این ویژگی هنر است که هر چه که او نزدیک تر شود، دل بسته تر و خالص تر و جاوید تر می شود.
در این کارگاه کوچک ، هنرمندی بزرگ را می بینیم که مثل درختی پر بار به تواضع سر فرود آورده است .....با اوگفتگویی داشتیم ؛مایل بودید، بخوانید.
استاد بهدانی وقتی زنگ زدم گفتم برای صفحه جوان روزنامه خراسان جنوبی می خواهم مصاحبه بگیرم، گفتین من زیاد هم جوان نیستم !جوانی را به چه می دانید ؟
استاد: فقط لبخند می زند .....منظورم اینه که این همه آدم موفق هست ،این همه دانشمند و نقاش و خطاط هست ؛حیف نکرده روزنامه تونوبا حرفای من پر کنین ؟
خب این از تواضع شماست که من می خوام خواهش کنم بذارینش کنار و بفرمایید که شغل اصلی شما چی هست ؟
استاد: در اصل من کارمند روابط عمومی بیمارستان هستم و با این عنوان استخدام شدم اما همان طور که می بینید کاری که این جا انجام می دهم همین نقاشی است که مسئولان به من لطف کرده اند این کارگاه و امکانات و مایحتاج کار را در اختیارم گذاشته اند و در عوض منهم کاری که این جا انجام می دهم فقط سفارش های کاری است و نه چیز دیگری.
یعنی شما تمام ساعات کاریتان نقاشی می کنید ؟
استاد :بله ؛تمام روز کار من نقاشی است ؛یعنی از ساعت هشت صبح تا پنج و شش بعدازظهر .
خسته کننده نیست ؟
استاد: من هیچ وقت از هنر خسته نمی شوم و در ضمن این کار نقاشی را فقط در طول روز انجام می دهم و شب ها، به خصوص آخر شب یعنی دوازده شب به بعد کار دیگر من شروع می شود ،یعنی خوشنویسی و کتابت قرآن .
قرآن را به چه خطی کتابت می کنید ؟
استاد: تقریبا روی همه خط هایی که کار می شود تسلط دارم و اولین قرآن به خط شکسته نستعلیق را در سال ۷۵ نوشتم و دو سال بعد آن را به همایش بزرگ نگارش قرآن در یک روز هدیه کردم ،همچنین اولین قرآن به خط معلی را هم نوشتم و به یکی از مسئولین در کمیته امداد هدیه دادم و بیستمین قرآنم را که به خط نسخ کتابت شده بود را به مقام معظم رهبری تقدیم کردم .
یادتون هست از چه سالی کتابت قرآن را شروع کردید ؟
استاد: در دوران مدرسه و دانشگاه خوشنویسی کار می کردم اما کتابت قرآن از سال ۷۲ عادتم شده و سال گذشته هم خادم برگزیده قرآن شناخته شدم و در برنامه سی سال قرآن و انقلاب که چند شب پیش از شبکه قرآن پخش شد عنوان کاتب شگفتی ساز را گرفتم ...
چرا کاتب شگفتی ساز شدید ؟
استاد: این لطف دست اندرکاران این برنامه بود وگرنه من کار خاصی نکرده ام ،در سن ۲۲ سالگی جوان ترن کاتب قرآن شدم.
حرف کشیدن از کسی که این همه عنوان پر افتخار و معنوی دارد کار خیلی سختی است و بعد جمع و جور کردنش !بیایید از این جا شروع کنیم که متولد چه سالی هستید و از چه سالی وزیر نظر چه اساتیدی خوشنویسی را شروع کردید؟
استاد: متولد ۱۳۵۰بیرجند هستم و از سال ۱۳۶۸.
یعنی اول دبیرستان به طور جدی تری کار هنر را شروع کردم ؛یعنی تحصیلات شما در زمینه هنر بوده است ؟
استاد: نخیر ،من دیپلم و فوق دیپلم ماشین ابزار دارم که قبل از این که دانش آموخته بشم از این رشته انصراف دادم و ادبیات فارسی خواندم.
بعد هم زمان پیش اساتیدی در بیرجند وتهران رفتم .نام استادان را می برید؟
استاد: استاد کابلی ،کاتوزیان ،حیدری و نویسی در تهران و استاد حسینی ،رفیعی ،فرسادی و حسنی هم در بیرجند !جالب است برایتان بگوییم که هفته اولی که رفتم محضر استاد کابلی برای تمرین خط شکسته، دیوان حافظ را نوشتم (دیوان حافظ استاد را هماندم دیدم ،باور کنید سرشار از زیبایی بود ) و در طول دوره و به خاطر ارادتم به استاد کابلی به مناسبت پنجاهمین سال تولد استادم؛ پنجاه دیوان شعر شاعران مختلف ایران را به خط شکسته کار کردم و نمایشگاهی از آن گذاشتم و چون سریع می نوشتم استاد کابلی وحیدری پیشنهاد دادند قرآن را هم کتابت کنم و من هم دست به کار شدم و دومین قرآنم را کتابت کردم ...
اولین قرآن به پیشنهاد چه کسی بود ؟
استاد: اولین قرآن را در ۲۲ سالگی به عنوان هدیه برای همسرم کار کردم ؛البته پیشنهاد خود ایشان بود که من هم از این پیشنهاد خیلی خوشحال شدم و از همان زمان به بعد خداوند به من لطف کرده و همیشه در حال کتابت قرآن هستم .
....و تا حالا چند قرآن کتابت کردین ؟
استاد: در حال حاضر سی امین قرآنی است که در دست دارم .
گفتید کتابت قرآن را فقط در ساعات آخر شب تا صبح انجام می دهید ؛دلیل خاصی برای این کارتان دارید ؟
استاد:در طول روز باید به امورات زندگی وکار رسیدگی کنم به علاوه این که شب آرامش خاصی دارد به خصوص اگر با کتابت قرآن هم همراه شود چون انرژی خاصی پیدا می کنم، کتابت قرآن را جزئی از استعداد خودم نمی دانم بلکه این ها همه از عنایات خداوند است که به من ارزانی شده است .
برای خودم هم جالب است بعضی از کاتب ها موقع نوشتن ممکن است غلط بنویسند یا کاغذشان خراب شود یا به هر دلیلی دچار مشکل شوند اما من در تمام طول کتابت که خیلی هم طول نمی کشد حتی یک کاغذ هم خراب نمی کنم واین واقعا دست خودم نیست وهمه به من ارزانی می شود.
کتابت هر قرآن چند روز طول می کشد ؟
استاد: دستم خیلی سریع شده و می توانم یک ماهه قرآن را کتابت کنم ؛البته یک بار نیت کردم تا قرآن رابنویسم نخوابم و دوازده شبانه روز نخوابیدم تا این که اولین قرآن جهان اسلام را با خط شکسته نستعلیق نوشتم و بعد خوابیدم !
واقعا شما کاتب شگفتی سازی هستید!نحوه کارتان راهم کمی توضیح می دهید ؟
استاد: من صفحه به صفحه کار می کنم ؛اول متن را با مشکی می نویسم بعد نقطه ها را با رنگ قرمز و اعراب گذاری را با رنگ سبز کار می کنم
و قطع کار؟
استاد: بزرگ ترین قطعی که کار کرده ام ۴۵ در۶۰ بوده ؛البته با خط غبار هم کارکرده ام درقطع ۱۰ در ۱۵.
من در حال حاضر به شدت به شما حسودی می کنم وغبطه می خورم که چرا تا به حال درباره شما چیزی نشنیده ام ؛هر چند جواب در تواضع و صفا و سادگی شما مشهود است اما کسی که شما را به من معرفی کرد از نقاش بودنتان گفته بود .
استاد: نقاشی را قبل از خوشنویسی شروع کردم چون خیلی علاقه داشتم و همان طور که ملاحظه می فرمایید روزها کار من نقاشی است و از این بابت خیلی خوشحالم .
استاد من یک سر سوزن ذوق هنر و زیبایی شناسی دارم ؛احیانا شما شاگردی چیزی نمی خوایین ؟
استاد: اختیاردارید ؛ما این جا شاگردی می کنیم و هنر ما قابل این حرف ها را ندارد.
به هر حال من جدی گفتم هر زمان خواستین اطلاعات تونو به هدر بدین منو خبرکنین .
به خصوص که می بینم این کارگاه شما پر شده از تابلوهای نقاشی زیبایی که تقریبا در همه سبک ها کار شده است چه سبک های اروپایی و به خصوص نقاشی مینیاتور که فکر می کنم باید دلیل خاصی داشته باشد درسته ؟
استاد: بله در سال ۷۹یا ۸۰ بود که در مراسم افتتاحیه موزه فرشچیان با استاد ملاقاتی داشتم و ایشان لطف کردن کارهایم را دیدند و نکاتی در باره نقاشی مینیاتور به من گفتند که این کمک بزرگی بود برای این که مینیاتور را به طور جدی ادامه بدهم و در حال حاضر فقط مینیاتور کار می کنم اما قبلا همه سبک ها را کار می کردم
می دانید تا به حال چند تابلو کشیده اید؟
استاد: تا به حال دو هزار تابلو شماره اموال خورده وکارهای متفرقه دیگری هم انجام داده ام که واقعا حسابشان دستم نیست.
هیچ وقت فکرش را می کردید یک روز این کاره شوید
استاد: فکر نمی کردم همیشه در تصورم بود که معلم می شوم که در کنار نقاشی کردن گاهی آموزش هم می دهم البته به صورت خصوصی .
علاوه بر خط و نقاشی هنر دیگری هم دارید ؟
استاد: یک زمانی توی دانشگاه شاعری هم می کردم
آخرین شعری که گفتن ، یادتون هست؟
استاد:...شقایق را چرا کم رنگ کردند
به جایش عاشقان را رنگ کردند
گل خوشبوی صحرا راشکستند
ز آبش گیسوان را رنگ کردند
پس طنز هم می گویید؟علاوه برهمه هنرهایی که دارید؟جمله به خصوص یا شعر جالبی هست که به آن اعتقاد دارید یا آن را با خودتان زمزمه می کنید ؟
استاد:....هر چه گفتیم غیر حکایت دوست ؛در همه عمر از آن پشیمانیم .
مشکل یا نگرانی خاصی هم دارید ؟
استاد: هیچ مشکلی ندارم ....کسی که قرآن می نویسد همیشه در امان و آرامش است و از دولت قرآن همه چیز دارم و به این ها قانعم .
در مورد آرامشی که گفتید بیشتر توضیح می دهید؟
استاد:کسی که فکرش مشوش و درگیر باشد نمی تواند چیزی به نام هنر بیافریند برای همین هنرمندان نوعی آرامش درونی دارند هر چند در ظاهر طوری دیگر به نظر برسند .
من این آرامش درونم را مدیون قرآن هستم و آرزوی خاصی ندارم جز سلامتی برای همه .
حرف خاصی یا سئوالی هست که من جا انداخته باشم:
استاد: از شما تشکر می کنم ؛خیلی زحمت کشیدید.
در خاتمه :
خواستم در خاتمه محض احترام و توجهی که بعضی مسئولین نسبت به هنرمندان دارند، یک متن ادبی عریض و طویل بنویسم اما ملاحظه می فرمایید که دچار تنگی جا وکمبود صفحه می باشیم ،برای همین کوتاه اما یک راست عرض می کنم :خوش بحال آقای بهدانی که هم چین رئیسی دارن !!!واقعا این جور رئیسایی که قدر و منزلت هنرمندا رو بدونن و بهش احترام می ذارن خیلی خیلی کمن !پس با اجازه شما ازطرف خودمان به رئیس استاد بهدانی که برای هنر و مقام هنری وی این قدر اهمیت قائل بودند سپاس گزاریم و برای این که مطمئن بشین پاچه خواری و چیزی در این حدود وجود نداره عرض می کنیم که اگه غیر از این بود حتما از ایشان انتقاد سختی می کردیم تا درسی بشه برای دیگر روسایی که در مجموعه شان ممکن است یک هنر مند با یک دنیا احساس لطیف و هنرهای منحصر وجود داشته باشه اما هیچ توجهی به او نشه.
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی


همچنین مشاهده کنید