جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

مثل پیامبر(ص) باشیم ؛ جمع کردن هیزم


مثل پیامبر(ص) باشیم ؛ جمع کردن هیزم
آنها چند نفر بودند که به سفر می رفتند. پیامبر(ص) هم با گروه آنها بود. یکی از آنهایی که با گروه بود با خود فکر کرد خوش به حال پیامبر(ص) همه دوست دارند به او کمک بکنند و او می تواند در سفر راحت باشد و هیچ کاری انجام ندهد. در همین فکرها بود و هوا هم گرم بود که یک نفر به دیگران گفت: «در سایه همین درخت ها استراحت می کنیم، پیامبر دستور داده است.»
وقتی کاروان ایستاد، آن یک نفر با خود فکر کرد «حالا پیامبر(ص) استراحت می کند و دیگران غذا را آماده می کنند و پیامبر(ص) فقط می خورد. خوش به حال او که می تواند کار نکند و دیگران کارهایش را انجام دهند.»
کاروان ایستاد و بارها را از شترها پیاده کردند. هوا خیلی گرم بود و همه دوست داشتند در سایه درخت ها استراحت کنند، اما باید غذا را آماده می کردند. در همان وقت همه صدای پیامبر(ص) را شنیدند :«جمع کردن هیزم با من»
آن یک نفر تا این حرف را شنید، از فکرهایی که کرده بود؛ خجالت کشید. حالا او فهمید که پیامبر دوست ندارد کارهایش را دیگران انجام دهد و او هم مثل دیگران وظیفه خودش را انجام می دهد.

امیر پارسا
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید