یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

دوش از وثاق دلبری سرمست بیرون آمدم


دوش از وثاق دلبری سرمست بیرون آمدم    هیچم نبود از خود خبر تا بی خبر چون آمدم
دستم چو از نیرنگ او آمد به زیر سنگ او    بر چهره‌ی گلرنگ او چون لاله در خون آمدم
گاهی ز جان بی جان شدم گاهی ز دل بریان شدم    هر لحظه دیگر سان شدم هر دم دگرگون آمدم
در فرقت آن نازنین گشتم همه روی زمین    گویی نبودم پیش ازین عاشق هم اکنون آمدم
چون نیستی اندر عیان، در نیستی گشتم نهان    تا هرچه دیدم در جهان از جمله بیرون آمدم
از فقر رو کردم سیه عطار را کردم تبه    رفعت رها کردم به ره از خویش بیرون آمدم


همچنین مشاهده کنید