یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

کارم به جان رسید و به جانان نمی‌رسم


کارم به جان رسید و به جانان نمی‌رسم    دردم ز حد گذشت و به درمان نمی‌رسم
ایمان و کفر نیست مرا در غمش که من    در کار او به کفر و به ایمان نمی‌رسم
راهیست بی‌کرانه غم عشقش و مرا    چون پای صبر نیست به پایان نمی‌رسم
یاریست بس عزیز به ما زان نمی‌رسد    صیدیست بس شگرف بدو زان نمی‌رسم
گوید به ما ز حرمت ماکم همی رسی    حرمت بهانه‌ایست ز حرمان نمی‌رسم
سلطان عشق او چو دلم را اسیر کرد    معذورم ار به خدمت سلطان نمی‌رسم


همچنین مشاهده کنید