یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

سر پا برهنگانیم اندر جهان فتاده


سر پا برهنگانیم اندر جهان فتاده    جان را طلاق گفته دل را به باد داده
مردان راه‌بین را در گبرکی کشیده    رندان ره‌نشین را میخانه در گشاده
با گوشه‌ای نشسته دست از جهان بشسته    در پیش دردنوشان بر پای ایستاده
اندر میان مستان چندان گناه کرده    کز چشم خلق عالم یکبارگی فتاده
هرجا که مفلسان را جمعیتی است روزی    ماییم جان و دل را اندر میان نهاده
ما خود که‌ایم ما را خون ریختن حلال است    رهزن شدند ما را مشتی حرام‌زاده
زنهار الله الله تا کی ز کفر و ایمان    گه روی سوی قبله گه دست سوی باده
نه ممنم نه کافر گه اینم و گه آنم    رفتم به خاک تاریک از هر دو خر پیاده
عطار اگر دگر ره در راه دین درآیی    دل بایدت که گردد از هرچه هست ساده


همچنین مشاهده کنید