پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

در شکایت از ممدوح خویش حمیدالدین


دراز گشت حدیث درازدستی ما    سپید گشت به یک ره سپیدکاری برف
زمین و آب دو فعلند پر منافع سخت    هوا و آب دو بحرند پر عفونت ژرف
فغان من همه زین عیش تلخ و روی ترش    چنانکه قلیه افعی خوری بریق ترف
فغان من ز خداوند من حمیدالدین    که از وجود من او را فراغتیست شگرف
در این چنین مه و موسم که درع ماهی را    ز زور لرزه‌ی دریا نه قبه ماند و نه ظرف
به صد هزار تکلف به خدمتش بردم    قصیده‌ای که نه نقدش عیار یافت نه صرف
ز عرض کردن و ناکردنش چنان که کنند    خبر نکرد مرا بعد هفته‌ای به دو حرف


همچنین مشاهده کنید