پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را


جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را    ای سرو روان بنما آن قامت بالا را
خرم کن و روشن کن این مفرش خاکی را    خورشید دگر بنما این گنبد خضرا را
رهبر کن جان‌ها را پرزر کن کان‌ها را    در جوش و خروش آور از زلزله دریا را
خورشید پناه آرد در سایه اقبالت    آری چه توان کردن آن سایه عنقا را
مغزی که بد اندیشد آن نقص بسست ای جان    سودای بپوسیده پوسیده سودا را
هم رحمت رحمانی هم مرهم و درمانی    درده تو طبیبانه آن دافع صفرا را
تو بلبل گلزاری تو ساقی ابراری    تو سرده اسراری هم بی‌سر و بی‌پا را
یا رب که چه داری تو کز لطف بهاری تو    در کار درآری تو سنگ و که خارا را
افروخته نوری انگیخته شوری    ننشاند صد طوفان آن فتنه و غوغا را


همچنین مشاهده کنید