یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

صا، صب، صح


صابون چرک رامى‌بَرَد و چرک صابون را
صاحب خر را در پسِ خر نمى‌توان ديد (از جامع‌التمثيل)
صاحب درد باش تا به درمان برسى (از جامع‌التمثيل)
صاحبدلان شناسند آواز آشنايان٭
٭خواه از زبان ناقوس، خواه از لب مسيحا ............................(...؟)
صاحبديوان، خرت را بران، چکار دارى به نرخ نان!
مثلى است طنزگونه دربارهٔ حکّام قديم و بى‌اعتنائى آنان به وضع مردم فقير
صاحب زر باش، سرِ خر باش
رک: پول داشته باش، کوفت داشته باش!
صاحبش از صد دينار دوم محروم است
رک: از صد دينار دوم محروم است
صاحب منصب يک فوج، تابين هيچى!
رک: آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هيچى!
صالح و طالح متاع خويش فروشند٭
٭ ............................. تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد (حافظ)
  صبا از من بگو يار عبوساً قمطريرا را  نمى‌چسبى به دل ضايع مکن صمغ و کتيرا را (روحانى)
    نظير: پريشان کرده‌اى زلف دو تا را مگر کورى نمى‌بينى خلا را؟
صباح خواستم خضرى ببينم به خرسى دچار شدم! (از مجموعه امثال طبع هند)
نظير: 
خواستم خضر را ببينم به خرس دچار شدم
ـ قل اعوذ بربّ‌الفقل من شرّ ما خلق!
خلاف: قصد گور کردم، حور يافتم (سندبادنامه)
صبح آوازش بلند مى‌شود
رک: آواز اين کمانچه صبح بلند مى‌شود
صبح خيزى دليل فيروزى است (جامى)
رک: آواز من کمانچه صبح بلند مى‌شود
صبح خيزى دليل فيروزى است (جامى)
رک: سحر خيز باش تا کامروا باشى
صبح صادق را ز کاذب واشناس٭
٭ .............................. رنگ مَىْْ را باز دان از رنگ کاس (مولوى)
صبح عاشق است و شب فارغ!
صبر است کليد بستگى‌ها٭
رک: صبر تلخ است وليکن برِ شيررين دارد
٭ آنجا که بوَد شکستگى‌ها .......................... (ناصرخسرو)
صبر اگر هست و گر نيست ببايد کردن٭
نظير: چاره صبر است که آن هم نه تو ندارىّ و نه من
٭آدمى را که طلب هست و توانائى نيست ................................ (سعدى)
صبر ايّوب عمر نوح لازم دارد
صبر بر رنجِ عيال رياضت است (احياءالعلوم)
    نظير: زينهار از قرين بد زينهار!  و قنا رَبّنَا عذاب‌َالنّار (سعدى)
صبر تلخ آمد وليکن عاقبت ميوهٔ شيرين دهد پُر منفعت (مولوى)
رک: صبر تلخ است وليکن برِ شيرين دارد
صبر تلخ است وليکن برِ شيرين دارد٭ (سعدى)
نظير:
آن ميوه که از صبر برآمد شکرى بود (سعدى)
ـ صبر گشايندهٔ هر مشکل است
ـ صبر گوارا کند هر چه تو را  ناخوش است
ـ کارها نيکو شود اما به صبر
ـ گر صبر کنى ز غوره حلوا سازى
    ـ صبر تلخ آمد وليکن عاقبت ميوه‌اى شيرين  دهد پرمنفعت (مولوى)
ـ گويند سنگ لعل شود در مقام صبر (حافظ)
ـ گويند صبر کن که تو را صبر بَر دهد (دقيقى) 
    ـ صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند بر اثر صبر نوبت ظفر آيد (حافظ)
ـ صبورى تو را کامکارى دهد
 ـ صبورى مايهٔ فيروزى آمد (جامى)
ـ صبورى دولت جاويدت آرد (جامى)
ـ به کام دل رسد يک روز صابر (ويس و رامين)
ـ هر که را صبر نيست حکمت نيست (سعدى)
ـ صبر است کليد بستگى‌ها (ناصرخسرو)
ـ به صبر از دانه آيد خوشه بيرون (جامى)
ـ صبر کن که صبر کالصبر مفتاح‌الفرج (مولوى)
٭ منشين تُرُش از گردش ايّام که ............................ (سعدى)
صبر درويش بِهْ که بذل غنى٭
٭کز بزرگان شنيده‌ام بسيار ............................. (سعدى)
صبر کن اى شيشه بر سنگ جفاى محتسب٭
٭ ......................... گردنِ اين دشمنِ عشرت خدا خواهد شکست (بيدل)
صبر کن تا قائم‌مقام از باغ درآيد
رک: باش تا قائم‌مقام از باغ درآيد
صبر کن تا قائم‌مقام از باغ درآيد
رک: باش تا قائم‌مقام از باغ درآيد
صبر کن کالصبر مفتاح‌الفرج٭
رک: صبر تلخ است وليکن برِ شيرين دارد
٭صبر کردن بهر اين نبوَد حَرَج  ................................. (مولوى)
صبر کوچک خدا سى سال است
نظير: خدا دير گير است لکن سخت‌گير است
صبر گشايندهٔ هر مشکل است
رک: صبر تلخ است وليکن برِ شيرين دارد
صبر گوارا کند هر چه تو را ناخوش است
رک: صبر تلخ است وليکن برِ شيرين دارد
صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند   بر اثر صبر نوبت ظفر آيد (حافظ)
رک: صبر تلخ است وليکن برِ شيرين دارد
صبورى از طريق عشق دور است٭
رک: ز عشق تا به صبورى هزار فرسنگ است
٭ ............................ نباشد عاشق آن کس کو صبور است (نظامى)
صبورى تو را کامکارى دهد
رک: صبر تلخ است وليکن برِ شيرين دارد
صبورى دولت جاويدت آرد٭
رک: صبر تلخ است وليکن برِ شيرين دارد
٭ صبورى ميوهٔ اميدت آرد  .................................. (جامى)
صبورى مايهٔ فيروزى آمد٭
رک: صبر تلخ است وليکن برِ شيرين دارد
٭ ............................... قوى‌تر مايهٔ بهروزى آمد (جامى)


همچنین مشاهده کنید