یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ای از شکنج زلفت هرجا که انقلابی


ای از شکنج زلفت هرجا که انقلابی    هرگز نتافت بر کس چون رویت آفتابی
در پیش عکس رویت شمس و قمر خیالی    در جنب طاق چشمت نیل فلک سرابی
بی تنگی دهانت جان مانده در مضیقی    بی آتش رخ تو دل گشته چون کبابی
چون چشم نیم خوابت بیدار کرد فتنه    ناموس شوخ چشمان آنجا نمود خوابی
آن چشمه‌ای که لعلت سیراب شد از آنجا    در خلد هیچ حوری آنجا نیافت آبی
من تاب می نیارم تابی ز زلف کم کن    تا کی بود ز زلفت در دل فتاده تابی
ای گنج آفرینش دلها خراب از تو    آرام گیر با من چون گنج در خرابی
در شش جهات عالم از هشت خلد خوشتر    در تو نگاه کردن در نور ماهتابی
خواهم که مست باشی در ماهتاب خفته    من بر رخت فشانده از چشم تر گلابی
گه کرده بر رخ تو از برگ گل نثاری    گه خورده با لب تو از جام جم شرابی
این آرزوست اکنون عطار را ز عالم    این آرزوی او را هین باز ده جوابی


همچنین مشاهده کنید