جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

آواز داد اختر بس روشنست امشب


آواز داد اختر بس روشنست امشب    گفتم ستارگان را مه با منست امشب
بررو به بام بالا از بهر الصلا را    گل چیدنست امشب می خوردنست امشب
تا روز دلبر ما اندر برست چون دل    دستش به مهر ما را در گردنست امشب
تا روز زنگیان را با روم دار و گیرست    تا روز چنگیان را تنتن تنست امشب
تا روز ساغر می در گردش است و بخشش    تا روز گل به خلوت با سوسنست امشب
امشب شراب وصلت بر خاص و عام ریزم    شادی آنک ماهت بر روزنست امشب
داوودوار ما را آهن چو موم گردد    کهن رباست دلبر دل آهنست امشب
بگشای دست دل را تا پای عشق کوبد    کان زار ترس دیده در مأمنست امشب
بر روی چون زر من ای بخت بوسه می‌ده    کاین زر گازدیده در معدنست امشب
آن کو به مکر و دانش می‌بست راه ما را    پالان خر بر او نه کو کودنست امشب
شمشیر آبدارش پوسیده است و چوبین    وان نیزه درازش چون سوزنست امشب
خرگاه عنکبوتست آن قلعه حصینش    برگستوان و خودش چون روغنست امشب
خاموش کن که طامع الکن بود همیشه    با او چه بحث داری کو الکنست امشب


همچنین مشاهده کنید