یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تا لعل باده رنگ تو شکرفروش گشت


تا لعل باده رنگ تو شکرفروش گشت    باور مکن که: هیچ دلی گرد هوش گشت
برخاستی که: زهر جدایی دهی بما    بنشین، که آن به یاد تو خوردیم و نوش گشت
دل خود تمام سوخته شد، جان خسته بود    او نیز هم به آتش دل نیم جوش گشت
دیشب در اشتیاق تو، ای آفتاب رخ    از غلغلم رواق فلک پر خروش گشت
از آب دیده راز دلم خواست فاش شد    شب تیره بود، ظلمت او پرده پوش گشت
در آرزوی آنکه حدیث تو بشنود    چشمی، که بی‌تو گریه همی کرد، گوش گشت
گر اوحدی به هوش نیاید، عجب مدار    بلبل چو گل بدید نخواهد خموش گشت


همچنین مشاهده کنید