پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

ای در میان جانم وز جان من نهانی


ای در میان جانم وز جان من نهانی    از جان نهان چرایی چون در میان جانی
هرگز دلم نیارد یاد از جهان و از جان    زیرا که تو دلم را هم جان و هم جهانی
چون شمع در غم تو می‌سوزم و تو فارغ    در من نگه کن آخر ای جان و زندگانی
با چون تو کس چو من خس هرگز چه سنجد آخر    از هیچ هیچ ناید ای جمله تو تو دانی
در خویش مانده‌ام من جان می‌دهم به خواهش    تا بو که یک زمانم از خود مرا ستانی
گفتی ز خود فنا شو تا محرم من آیی    بندی است سخت محکم این هم تو می‌توانی
عطار را ز عالم گم شد نشان به کلی    تا چند جویم آخر از بی نشان نشانی


همچنین مشاهده کنید