شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

به باغ سایه‌ی بیدست و آب در سایه


به باغ سایه‌ی بیدست و آب در سایه    ازین سپس من و جانان و خواب در سایه
به بانگ نوش، مگر ساقیم کند بیدار    چو خفته باشم و مست و خراب در سایه
به سایه خفته بدم دی که یار آمد و گفت    چه خفته‌ای که رسید آفتاب در سایه
هوای گرم و تو نازک، برون مرو جانا    بنوش با من صهبای ناب در سایه
بگفت خسرو بگشای زلف تا شیند    حریف و مطرب و چنگ و رباب درسایه


همچنین مشاهده کنید