شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

از رسن زلف تو خلق به جان آمدند


از رسن زلف تو خلق به جان آمدند    بهر رسن بازیش لولیکان آمدند
در دل هر لولیی عشق چو استاره‌ای    رقص کنان گرد ماه نورفشان آمدند
در هوس این سماع از پس بستان عشق    سروقدان چون چنار دست زنان آمدند
بین که چه ریسیده‌ایم دست که لیسیده‌ایم    تا که چنین لقمه‌ها سوی دهان آمدند
لولیکان قنق در کف گوشه تتق    وز تتق آن عروس شاه جهان آمدند
شاه که در دولتش هر طرفی شاهدی    سینه گشاده به ما بهر امان آمدند
شیوه ابرو کند هر نفسی پیش ما    گر چه که از تیر غمز سخته کمان آمدند
شب رو و عیار باش بر سر هر کوی از آنک    زیر لحاف ازل نیک نهان آمدند
جانب تبریز در شمس حقم دیده‌اند    ترک دکان خواندند چونک به کان آمدند


همچنین مشاهده کنید