یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

شبی با یار در خلوت مرا عیشی نهانی بود


شبی با یار در خلوت مرا عیشی نهانی بود    که مجلس با وجود او بهشت جاودانی بود
عقیقش از لطافت در قدح چون عکس می‌افکند    می اندر جام یاقوتی تو گوئی لعل کانی بود
جهان چونروز روشن بود بر چشمم شب تاری    تو گوئی شمع رخسارش چراغ آسمانی بود
ز آه و اشک میگونم شبی تا روز در مجلس    سماع ارغنونی و شراب ارغوانی بود
چو خضرم هر زمان می‌شد حیات جاودان حاصل    که می در ظلمت شب عین آب زندگانی بود
خیال قد سرو آساش چون در چشم من بنشست    مرا بر جویبار دیده سرو بوستانی بود
میانش را نشان هستی اندر نیستی جستم    چودیدم در کنار آنرا نشان از بی نشانی بود
چنان کاندر پریشانی سرافرازی کند زلفش    توانائی چشم ساحرش در ناتوانی بود
چوچشم خواجوی دلخسته گاه گوهر افشانی    همه شب کار لعل آبدارش درفشانی بود


همچنین مشاهده کنید