یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مرد ره عشق تو از دامن تر ترسد


مرد ره عشق تو از دامن تر ترسد    آن کس که بود نامرد از دادن سر ترسد
گر با تو دوصد دریا آتش بودم در ره    نه دل ز خود اندیشد نه جان ز خطر ترسد
جانی که بر افروزد از شمع جمال تو    می‌دان که ز پروانه کفر است اگر ترسد
جایی که جگر سوزد مردان و جگرخواران    در خون جگر میرد هر کو ز جگر ترسد
گفتی دلت از هجرم می‌ترسد و می‌سوزد    بی وصل تو هر ساعت دل‌سوخته‌تر ترسد
از آه دل عطار آخر به نمی‌ترسی    کانکس که خبر دارد از آه سحر ترسد


همچنین مشاهده کنید