شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ای جهان برهم زده سودای تو سودای تو


ای جهان برهم زده سودای تو سودای تو    چاشنی عمرم از حلوای تو حلوای تو
دامن گردون پر از در است و مروارید و لعل    جان‌های عاشقان چون سیل‌ها غلطان شده
می‌دوانند جانب دریای تو دریای تو    تا بریزد جمله را در پای تو در پای تو
جان‌های عاشقان چون سیل‌ها غلطان شده    می‌دوانند جانب دریای تو دریای تو
ای خمار عاشقان از باده‌های دوش تو    وی خراب امروزم از فردای تو فردای تو
من نظر کردم به جان ساده بی‌رنگ خویش    زرد دیدم نقشش از صفرای تو صفرای تو
چون نظر کردم نکو من در صفای گوهرت    ماه رخ بنمود از سیمای تو سیمای تو
ماه خواندم من تو را بس جرم دارم زین سخن    مه کی باشد کو بود همتای تو همتای تو
این چنین گوید خداوند شمس تبریزی بنام    ای همه شهر دلم غوغای تو غوغای تو


همچنین مشاهده کنید