پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دل دست به یک کاسه با شهره صنم کرده


دل دست به یک کاسه با شهره صنم کرده    انگشت برآورده اندر دهنم کرده
دل از سر غمازی یک وعده از او گفته    درخواسته من از وی او نیز کرم کرده
عشقش ز پی غیرت گفتا که عوض جان ده    این گفت به جان رفته جان نیز نعم کرده
از بعد چنان شهدی وز بعد چنان عهدی    لشکرکش هجرانت بر بنده ستم کرده
از هجر عجب نبود این ظلم و ستم کردن    کو پرچم عشاقان صد گونه علم کرده
ای آنک ز یک برقی از حسن جمال خود    این جمله هستی را در حال عدم کرده
وآنگه ز وجود تو برساخته هستی را    تا جمله حوادث را انوار قدم کرده
ده چشم شده جان‌ها چون نای بنالیده    چون چنگ شده تن‌ها هم پشت به خم کرده
بس شادی در شادی کان را تو به جان دادی    وز بهر حسودان را در صورت غم کرده
اندر پی مخدومی شمس الحق تبریزی    کی باشد تن چون دل از دیده قدم کرده


همچنین مشاهده کنید