یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

در رهت حیران شدم ای جان من


در رهت حیران شدم ای جان من    بی سر و سامان شدم ای جان من
چون ندیدم از تو گردی پس چرا    در تو سرگردان شدم ای جان من
در فروغ آفتاب روی تو    ذره‌ی حیران شدم ای جان من
در هوای روی تو جان بر میان    از میان جان شدم ای جان من
خویش را چون خام تو دیدم ز شرم    با دلی بریان شدم ای جان من
تا تو را جان و دل خود خوانده‌ام    بی دل و بی جان شدم ای جان من
چون سر زلف توام از بن بکند    بی سر و بن زان شدم ای جان من
من بمیرم تا چرا با درد تو    از پی درمان شدم ای جان من
چون رخت پیدا شد از بی طاقتی    در کفن پنهان شدم ای جان من
بر امید آنکه بر من بگذری    با زمین یکسان شدم ای جان من
خاک شد عطار و من بر درد او    ابر خون افشان شدم ای جان من


همچنین مشاهده کنید