سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

پیشت از سهوی که کردم ای خدیو کامکار


پیشت از سهوی که کردم ای خدیو کامکار    شرمسارم شرمسارم شرمسارم شرمسار
بود خاک غفلتم در دیده‌ی جوهر شناس    کز خزف نشناختم در خاصه در شاهوار
با تو گستاخانه آمد در سخن این بی‌شعور    این چه درکست و شعور استغفرالله زین شعار
گفتمت دستم بگیر و مردم از شرمندگی    گرچه می‌گویند این را بندگان با کردگار
دیده‌ام بر پشت پا شد تا قیامت دوخته    بس که برمن گشت گردون زین ممر خجلت گمار
طرفه‌تر این کان غلط زین بنده‌ی گمنام شد    واقع اندر مجلس دستور خورشید اشتهار
پادشاه محتشم مه رایت انجم حشم    کز سپاه فتنه بادا حشمت او در حصار


همچنین مشاهده کنید