شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

دل خون شد از توام خبر نیست


دل خون شد از توام خبر نیست    هر روز مرا دلی دگر نیست
گفتم که دلم به غمزه بردی    گفتا که مرا ازین خبر نیست
زر می‌خواهی که دل دهی باز    جان هست مرا ولیک زر نیست
می‌نتوانم سر از تو پیچید    گر هست سر منت وگر نیست
در گلبن آفرینش امروز    از روی تو گل شکفته‌تر نیست
پر پرتو روی توست عالم    لیکن چکنم مرا نظر نیست
دین آوردم که نور دین را    بی روی تو ذره‌ای اثر نیست
کفر آوردم که کافری را    از حلقه‌ی زلف تو گذر نیست
کفر است قلاوز ره عشق    در عشق تو کفر مختصر نیست
جز کافری و سیاه‌رویی    در عالم عشق معتبر نیست
خاکش بر سر که همچو عطار    در کوی تو همچو خاک در نیست


همچنین مشاهده کنید