پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

گم شدم در سر آن کوی مجویید مرا


گم شدم در سر آن کوی مجویید مرا    او مراکشت شدم زنده مپو یید مرا
بر درش مردم و آن خاک بر اعضای من است    هم بدان خاک درآید و مشویید مرا
عاشق و مستم و رسوایی خویشم هوس است    هر چه خواهم که کنم هیچ مگویید مرا
خسروم من : گلی ازخون دل خود رسته    خون من هست جگر سوز مبویید مرا
ترسم از بوی دل سوخته ناخوش گردد    مرسانی به وی ای باد صبا بوی مرا
برسرکوی تو فریاد که از راه وفا    خاک ره گشتم و برمن گذری نیست ترا
دارم آن سر که سرم در سر کار توشود    با من دلشده هر چند سری نیست ترا
دیگران گرچه دم از مهر و وفای تو زنند    به وفای تو که چون من دگری نیست ترا


همچنین مشاهده کنید