سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

در باغ چون بالای تو سروی ندیدم راستی


در باغ چون بالای تو سروی ندیدم راستی    بنشین که آشوب از جهان برخاست چون برخاستی
چون عدل سلطان جهان کیخسرو خسرو نشان    عالم بروی دلستان چون گلستان آراستی
ای ساعد سیمین تو خون دل ما ریخته    گر دعوی قتلم کنی داری گوا در آستی
بر چینیان آشفته هندوی تو از شوریدگی    در جادوان پیوسته ابروی تو از ناراستی
روی چو مه آراستی زلف سیه پیراستی    وین شخص زار زرد را از مهر چون برکاستی
در تاب می‌شد جان مه چون چهره می‌افروختی    تاریک می‌شد چشم شب چون طره می پیراستی
خواجو گر از مهر رخت آتش پرستی پیشه کرد    چون پرده بگشودی ز رخ عذر گناهش خواستی


همچنین مشاهده کنید