یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

آن یوسف خوش عذار آمد


آن یوسف خوش عذار آمد    وان عیسی روزگار آمد
وان سنجق صد هزار نصرت    بر موکب نوبهار آمد
ای کار تو مرده زنده کردن    برخیز که روز کار آمد
شیری که به صید شیر گیرد    سرمست به مرغزار آمد
دی رفت و پریر نقد بستان    کان نقد خوش عیار آمد
این شهر امروز چون بهشتست    می‌گوید شهریار آمد
می‌زن دهلی که روز عیدست    می‌کن طربی که یار آمد
ماهی از غیب سر برون کرد    کاین مه بر او غبار آمد
از خوبی آن قرار جان‌ها    عالم همه بی‌قرار آمد
هین دامن عشق برگشایید    کز چرخ نهم نثار آمد
ای مرغ غریب پربریده    بر جای دو پر چهار آمد
هان ای دل بسته سینه بگشا    کان گمشده در کنار آمد
ای پای بیا و پای می‌کوب    کان سرده نامدار آمد
از پیر مگو که او جوان شد    وز پار مگو که پار آمد
گفتی با شه چه عذر گویم    خود شاه به اعتذار آمد
گفتی که کجا رهم ز دستش    دستش همه دستیار آمد
ناری دیدی و نور آمد    خونی دیدی عقار آمد
آن کس که ز بخت خود گریزد    بگریخته شرمسار آمد
خامش کن و لطف‌هاش مشمر    لطفیست که بی‌شمار آمد


همچنین مشاهده کنید