یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

گر نقاب از جمال باز کنی


گر نقاب از جمال باز کنی    کار بر عاشقان دراز کنی
ور چنین زیر پرده بنشینی    پرده از روی کار باز کنی
از همه کون بی نیاز شود    عاشقی را که اهل راز کنی
جگرم خون گرفت از غم آن    که مبادا که در فراز کنی
گرچه چون شمع سوختم ز غمت    هر زمانم به زیر گاز کنی
گفتیم ساز کار تو بکنم    چون مرا سوختی چه ساز کنی
وعده دادی به وصل جان مرا    عمر بگذشت چند ناز کنی
بکشد ناز تو به جان عطار    گر به وصلیش بی نیاز کنی


همچنین مشاهده کنید