یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

جانم از عشقت پریشانی گرفت


جانم از عشقت پریشانی گرفت    کارم از هجر تو ویرانی گرفت
وصل تو دشوار یابد چون منی    مملکت نتوان به آسانی گرفت
گرسعادت یار باشد بنده را    سهل باشد ملک و سلطانی گرفت
دست در زلفت به نادانی زدم    مار را کودک به نادانی گرفت
دوست بی‌همت نگردد ملک کس    ملک بی‌شمشیر نتوانی گرفت
حسن رویت ای صنم آفاق را    راست چون دین مسلمانی گرفت
بر سر بالین عشاقت به شب    خواب چون بلبل سحر خوانی گرفت
گفتمت کامم بده، گفتی به طنز    من بدادم گر تو بتوانی گرفت
در بهای وصل اگر جان میخوهی    راضیم چون نرخش ارزانی گرفت
اینچنین ملکی که سلطان را نبود    چون تواند سیف فرغانی گرفت ؟


همچنین مشاهده کنید